زندگی پستی و بلندی داره
تقریباً دو ماه پیش ، اواخر خرداد ماه ، آقا می ره استخر و برگشتنه حالش بده می شه و می خوره زمین ،
وقتی آقا رو می رسونن بیمارستان ، بعد از آزمایشهای مختلف دکتر گفت به نخاع گردنش فشار وارد شده و باید سریعاً عمل بشه ، حال هممون بد بود ، مخصوصاً اینکه عمل خطرناکی بود و اگه عمل نمی کرد عواقب وخیمی داشت .
با چند تا دکتر مشورت کردیم و نهایتاً دکتر راکعی گفت یک ماه استراحت کنه و بعد از یک ماه نظر قطعی رو می ده ، بعد از یک ماه اونم نظرش عمل شد .
خلاصه روزگار این شد که دو ماه پر از استرس رو گذروندیم و آقا 8 مرداد ماه عمل تنگی کانال نخاع گردن رو انجام داد که به سلامتی تمام شد .
البته دکتر گفته باید شهریور ماه هم عمل تنگی کانال نخاع کمر رو انجام بده ، که امیدوارم اونم به خیر و خوشی تمام بشه.
این مدت پرهام سرگردون بود . اوایل خانه آقا می رفت ولی از اونجا که می خواستیم آقا بیشتر استراحت کنه یه مدت خانه عمه مریم ، یه مدت خانه عمه فروزان و چند روزی هم مهمان خانه خاله مهناز بود.
بالاخره دنیا پستی و بلندی داره و باید باهاش کنار آمد.
یه شب پرهام از خواب بیدار شد و مرتب صدا می کرد بابا بابا.
گفتم بابا تو هال خوابیده ، بازم بی خیال نمی شد و مرتب بابا رو صدا می کرد ، بهش گفتم مامان بخواب ، گفت اگه بخوابم خواب وحشتناک می بیینم.
دیگه محمد آمد و کنارش خوابید ، صبح که از خواب بیدار شد گفتم چه خوابی دیدی ؟؟؟ گفت خواب دیدم سر بابا خورد به ماشین و صورتش وحشتناک شد و تا شب دهها بار واسمون تعریف کرد .
اینم اولین خواب وحشتناک پرهام که برامون تعریف کرد. ایشالله که خیره.
التماس دعا داریم از دوستان عزیز.