پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

پرهام مهربونم

آموزش پرهام (مهرماه)

1394/8/11 9:50
نویسنده : فریده
1,379 بازدید
اشتراک گذاری

پسری که تا دیروز اصلاً دوست نداشت شعر بخونه و تنها شعری که بلد بود یه توپ دارم قلقلیه بود حالا  می بینم با خودش شعر می خونه و از خوندش لذت می بره ، 

 

یه شعر تو مهد بهش یاد دادن به این مضمون :

 

بیاین با هم بریم به مهد کودک

پیدا کنیم دوستای خوب و کوچک

با همدیگه شعر بخونیم بخندیم

خوشحال و شاد در روی غم ببندیم

شعر های خوب یاد بگیریم بچه ها ما از مربی خوب و با صفا

همکاری و صلح و صفا و دوستی

ایمنی و هر چیز خوب که خواستی

بازم می گم نازدونه های کوچک

بیاین با هم بریم به مهد کودک

 

موقعی که این شعر رو دیدم که پرهام باید حفظ بشه ، گفتم عمراً که پرهام بتونه

ولی الان خیلی روان و راحت می خونه .

 

شعر پاییز و پاییزه رو هم بسیار عالی یاد گرفته .

 

پاییزه و پاییزه

برگ از درخت می ریزه

هوا شده یه کم سرد

روی زمین پر از برگ

ابر سیاه و سفید رو آسمون رو پوشید

دسته دسته کلاغها

می رن به سوی باغها

همه با هم یک صدا

قار و قار و قار و قار

 

البته پسر ما به جای قار و قار و قار می گه گار و گار و گار .

 

پرهام قبل از مهد اصلاً بلد نبود مداد تو دست بگیره و خیلی بَد دست می گرفت ولی الان خیلی خیلی بهتر شده .

 

اشکال هندسی هم علاوه بر اینکه شکلش رو یاد گرفته بلکه می تونه بکشه. مثل مربع ، مثلث ، دایره .

 

تو کلاسشون دو تا پرهام هست ، پسر من و پرهام رضایی.

 

اون روز رفتم مهد و دیدم تعدادی از نقاشی های بچه ها رو آویزان کردن ،از داخلش نقاشی پرهام رو پیدا کردم و کلی ذوقش کردم .

 

نقاشی پرهام

 

بعد که پرهام رو آوردم و بهش گفتم مامان آفرین این نقاشی شما هست گفت نع این که نقاشی من نیست این یکی هست و اونی که مربوط به پرهام رضایی بود بهم نشان داد .

 

نقاشی پرهام

 

خودم هم حدس می زنم اون که خودش بهم نشون داد نقاشی اش باشه آخه پرهام معمولاً تو نقاشی هاش دکمه لباس نمی زاره .

 

این روزها پرهام بیشتر شیطون شده ولی راحت تر می تونه تو خونه خودش رو سرگرم کنه . نقاشی می کشه ، اشکال رو می کشه یا بعضی وقتا با لگو خودش رو سرگرم می کنه . به نوعی هدفمند تر شده . و از این بابت من خیلی خیلی خوشحالم .

 

یه مدت می گفت مامان امیر ارسلان دوستمه.

 

یه روز که رفتم تو مهد دنبالش ، یه آقایی هم آمد و گفت امیر ارسلان و باران رو صدا کنید .(از قرار معلوم امیرارسلان و باران دوقلو هستن.)

 

من گفتم احتمالاً امیر ارسلان دوست پرهام هست ، منتظر شدم که بیاد ، یه پسر بلند قد و تپلی آمد بیرون . وقتی منو دید ، گفت تو مامان پرهامی ، گفتم آره ، گفت من دوست پرهام هستم ،با پرهام یه اذیت هایی می کنیم،واااااااااای یه اذیت هایی می کنیم .

 

گفتم خدا به داد مربی ات برسه .

 

اینم گوشه هایی از آموزش هایی که مهر ماه پرهام از مهد کودک یاد گرفته .

 

پسندها (6)

نظرات (7)

مامان یسنا
16 آبان 94 18:31
سلام دوست جونی خودم حالتون خوبه؟ قربون پرهام عسلی خودم برم که مهد میره و کلی شعر و اشکال یاد گرفته. چه خوب که به مهد خو گرفته و دوسش داره . بوووووووووووووووووووووووس به روی ماه پرهام جونم و دوست خوبم
فریده
پاسخ
سلام دوست خوب و مهربون ممنون از لطف و محبت شما . من که خیلی از مهد رفتن پرهام راضی هستم ، توی خانه چیز خاصی نمی تونستم بهش یاد بدم ، فقط شیطونی می کرد و بازی . ولی الان در کنارش آموزش هم داره .
★مادر بزرگ★
18 آبان 94 10:08
سلام نقاشی جالبی بود
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم ، شما لطف دارید.
مامان فهیمه
19 آبان 94 2:06
قربون پسر طلا که انقدر خوب آموزش دیده و چه خوب شعرای به این سختز رو حفظ کرده آفربن .جریان اون نقاشی هم عالی بود.و اما شیطنتها
فریده
پاسخ
مرسی فهیمه جان ، لطف دارید . ببوس علی کوچولوی منو
مهسا
22 آبان 94 12:46
چه جالب از دکمه نقاشی فهمیدی کدوم مال پرهام!!!! یه اذیت های می کنیم...خخخخخخ
فریده
پاسخ
کلاً پرهام زیاد اهل نقاشی کشیدن نبود به خاطر همین کاملاً می فهم که کدوم نقاشی مال خودشه کدوم نیست .
مرجان
26 آبان 94 17:04
عزیزممممم نمیدونی چه حس خوبی داشتم این پست میخوندم شعر پاییزه کپی کردم تو تلگرام فرستادم که بعدا با لیانا بخونیم و حفظ بشه..چه پیشرفتهای خوبی کرده دوستش هم که هم فامیل لیاناس چه نقاشی با مزه ایی کشیده چه خوب پسرتو میشناسی که میطمنی نقاشی پرهام چیز دیگه اس..چه دوست با حالی هم داره پرهامی از آتیش سوزوندانشون بهت گزارشم میده..بووووس برای پرهام و فریده...نظر قبلی با اسم مامانی نظر گزاشتم چون سیو بود تو صفحه نظرات گفتم تعجب نکنب هر نظری با یه اسم دادم
فریده
پاسخ
سلام دوست خوب و مهربونم شعر پاییزه و پاییزه از زمان بچگی ما بود و حالا هم بچه هامون دارن این شعر رو می خونن ، چون با ریتم هست بچه ها زود یاد می گیرن . یه عالمه بوس گنده واسه لیانا جون و مامان مهربونش .
بهاره مامان الینا
27 آبان 94 10:47
پرهام جون امیداورام همیشه موفق باشی مهدکودک بهت خوش بگذره گلمقلب]قلب]قلب]قلب]قلب]
فریده
پاسخ
ممنون از لطف شما
مامانی غزل جون
7 آذر 94 8:59
واااااااااا یخدا من با این شعر پاییزه کلی خاطره دارم ایول به پرهامی با نقاشیش وااای خدا امان از دست شیطنت های پسرها وقتی هم که دور هم جمع میشن ماشاالله اتتتییییششش میسوزونن خداروشکر فریده جونم که نگرانی هات در باره مهد پرهام تموم شده و راضی هستی
فریده
پاسخ
شعر پاییزه و پاییزه خیلی قدیمیه ، زمان ما هم بود و هیچ وقت کهنه نمی شه ،خیلی هم ریتمیک و زیبا خوانده می شه . خدا رو شکر از مهد پرهام خیلی راضی هستم ، ایشالله شما هم یه مهد خوب واسه غزل جون پیدا کنی و خیالت راحت بشه .