سلامی چو بوی خوش آشنایی
سلام ، سلام ، صد تا سلام
چقدر دلم واسه نوشتن توی وبلاگ پرهام تنگ شده بود ، بیشتر از سه ماه می شه که اینجا چیزی ننوشتم .
و حالا بنویسم از سالهای دور از خانه :
نمی دونم پسر من ضعیفه یا کلاً مدل مهد کودک ها اینطوره که بچه ها سریع مریض میشن .
توی این مدت پرهام مرتب مریض می شد و سریع هم گوشش عفونت می کرد تا دلتون بخواد آنتی بیوتیک مصرف کرد .
هر وقت می بردمش دکتر می گفت گوشش عفونت کرده بهش آموکسی کلاو بده و هفته دیگه بیارش تا دومرتبه چک کنم ،
هفته بعد می بردم می گفت گوشش هنوز التهاب داره و باید آنتی بیوتیک بخوره و بهش شربت زیتروماکس رو می داد ، شاید پنچ دوره آنتی بیوتیک های قوی خورد .
تا اینکه بردمش پیش متخصص گوش و بهم گفت گوش سمت راست هیچ مشکلی نداره ولی داخل گوش سمت چپ مایع جمع شده که اگه این مایع جمع نشه روی شنوایی تاثیر می زاره .
و توصیه کرد که فعلاً سه هفته نبرمش مهد و بهش قرص زادیتن و یه قطره بینی ناسونکس داد و قرار شد بعد از سه هفته دیگه ببرمش ،
خدا رو صد هزار مرتبه شکر دومرتبه که دکتر معاینه کرد گفت که مشکلی نداره .
این از مریض شدن پرهام .
حالا بریم سراغ مهد کودک
از آموزشهای مهد راضی بودم تا اینکه مدیر مهد گفت پسرتون شعر نمی خونه و این ما رو نگران کرده ، و باید ازش تست هوش بگیریم و با مشاور در این مورد صحبت کنید، ما هم اعصابمون خرد که آخه چرااااااااااااااااااا ، آخه چرا پسر ما شعر نمی خونه .
نکنه ........
بی نهایت نگرانش بودم مخصوصاً که مدیر مهد حسابی ما رو ترسوند.
تست هوش رو ازش گرفتن و من جواب تست رو ندیدم تا زمانی که با مشاور مهد جلسه داشتیم .
توی برگه ای که جواب تست را داخلش نوشته بودن این چیزا به چشم می خورد .
پرهام به رنگ زرد گفته ، رنگ خورشید
پرهام به تولد گفته ، تبلد.
به پای او گفته ، پاشش
حیوانات ساده مثل مرغ و خروس رو نتونسته تشخیص بده .
بالاخره به ما گفته شد که پرهام از نظر هوش ریاضی و هوش عملی خیلی عالیه در حد یه بچه تیزهوش ولی ارتباط کلامی ضعیف .
از جواب تست خیلی خنده ام گرفته بود و برام مسخره بود که این واسشون یه عیب باشه که بچه چهار سال و نیمه به تولد بگه تبلد .
جالب اینجاست که کنار خانه مامانم یکی از همسایه ها مرغ و خروس داره و پرهام همیشه می رفت و اونها رو نگاه می کرد چطور ممکنه اسم اونا رو بلد نباشه، چطور خودم که می پرسم بلده . از طرف دیگه اینا وظیفه مهد هست که بهش آموزش بدن.
به قول محمد اول اینکه چرا هیچکدام از نقاط مثبت پرهام رو ندیدن و فقط ضعف هاش رو گنده کردن و دوم اینکه پرهام شاید به خاطر مشکل گوش که داشته در ارتباط کلامی خودش رو ضعیف نشان داده .
تا اینکه با مامان یکی از بچه های دیگه مهد در این مورد صحبت کردم ، به نگرانی ام خندید و گفت اینا حربه مهد کودک هست تا به تو بگن ما خیلی توجه داریم و اگه کوتاهی وجود داره از طرف خودتونه.
ما هم شروع کردیم باهاش شعر کار کردن ، شعر ای ایران رو باید روز جشن بخونن همین که گفتم ای ایران ای مرز پرگوهر دیدم پرهام تا آخر شعر رو بدون هیچ مشکلی خوند.
فقط بعضی از کلمات رو اشتباه تلفظ می کرد مثلاً به جای فدای خاک پای میهنم می گه فغای خاک پاک میهنم .
حالا این روزها بیشتر باهاش حرف می زنیم و بیشتر ازش می خواهیم توضیح بده تا ارتباط کلامی اش بهتر بشه .
اینم گوشه ای از درگیری های ذهنی این چند وقت یه مامان بی تجربه پرادعا .