پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

پرهام مهربونم

پسر مامان دیگه واسه خودش مردی شده .

1395/10/12 12:59
نویسنده : فریده
829 بازدید
اشتراک گذاری

من پنچ شنبه و جمعه تعطیلیم ، به خاطر همین سعی می کنم پنچ شنبه کاملاً خانه رو مرتب کنم و جمعه رو بزارم واسه گردش و بیرون رفتن .

 

پنچ شنبه ها بعد از مرتب کردن خانه ،  تنها چیزی که ناراحتم می کرد ، آشغالا بود که خوشم نمی آمد خودم پایین ببرم و باید منتظر محمد می شدم تا اون بیاد و این کار رو انجام بده .

 

همیشه به پرهام می گفتم ، مامان کی بزرگ می شی که بتونی آشغالا رو پایین ببری . پرهام وقتی دو یا سه سالش بود همیشه امتحان می کرد ببینه می تونه بلند کنه یا نع ؟؟ و هر دفعه می گفت نمی شه .

 

راحت از توی چشماش می خوندم که خیلی دوست داره این کار رو انجام بده .

 

پرهام مامان

 

پنچ شنبه 95/9/25 بود که حسابی خانه رو مرتب کردم و فقط مونده بود آشغالا .

 

به پرهام گفتم مامان کاش می تونستی آشغالا رو پایین ببری ، دیدم آمد پلاستیک آشغالی رو برداشت و گفتم مامان می تونم بلند کنم ، خودم می ببرم .

 

منم خوشحال ، کلاهش رو گذاشتم و بهش گفتم پس منم پشت سرت می آم که نگران نشی .

 

گفت : نع ، دوست ندارم بیایی ، خودم تنهایی می رم .

 

آشغالا رو برداشت و رفت ، منم سریع مانتو پوشیدم که پشت سرش برم ، وقتی رسیدم دیدم از پارکینگ رد شده و داره به سمت حیاط می ره ، همه چیز اوکی بود ،

 

به خاطر اینکه یه موقع منو نبینه و فکر نکنه بهش اعتماد نداشتم سریع برگشتم ، وقتی وارد خانه شد ، اینقدر بوسش کردم که خدا می دونه .

 

بهش گفتم مامان شما که قدت نمی رسید آشغالا رو بذاری توی سطل ، چیکار کردی ؟؟

گفت مامان رفتم عقبم و با قدرت پرت کردم افتاد داخل سطل .

 

دیگه از اون روز به بعد هر وقت آشغالا کم باشه و احساس کنم مشکلی نیست به پرهام می گم مامان آشغالا رو بیرون می بری و اونم سریع انجام می ده .

 

البته بعدش پدر محترم باید بره و نگاه کنه که مبادا آشغالا روی زمین ریخته شده باشه .

 

این قضیه رو واسه همه تعریف می کردم و می گفتم پسرم مرد شده و دیگه مسئول خالی کردن اشغالاست .

 

اینقدر گفتم که زهرا ، برادر زادم گفت  عمه اینقدر بدم می آد وقتی یه کار خوب می کنی دیگه می شه وظیفه ات و  همیشه اون کار رو خودت باید انجام بدی.

خوب اینم حرف درستی هست .

 

پسندها (3)

نظرات (3)

مرجان
13 دی 95 10:11
الهییییی فدااااش پسرمون چه مرد قوی شده خدا حفظش کنه فریده جان..ماشاالله به هوش و ذکاوتش که با محاسبات دقیق بدست اورد چه طور کیسه آشغالارو تو سطل زباله بندازه
فریده
پاسخ
مرسی خاله مرجان مهربون . اون روز داشت اشغالا رو می برد منم پشت سرش بودم ، اینقدر این پلاستیک رو به زمین زد که پاره شد و مجبور شدم از روی زمین خودم اشغالا رو جمع کنم اینم از کار کردن پسر من ،
مامان ويهان جون
13 دی 95 12:54
آفرين به پرهام جان كه ديگه مردي شده واسه خودش و چقدر خوبه مسئوليت پذيري هرچند كم و كوچيك وارد زندگي بچه هامون بشه
فریده
پاسخ
ممنون خاله جون ،اتفاقاً بچه ها خیلی هم لذت می برن از اینکه احساس کنن می تون کارهای بزرگ انجام بدن
شادی
12 بهمن 95 11:13
عزیزممممممممممممم. پسرمون دیگه مردی شده واسه خودش. خدا حفظش کنه فریده جان. اتفاقا خیلی خوبه که یکسری مسئولیت ها و وظایف به بچه ها سپرده بشه. هم برای خودشون خوبه و هم برای ما. رمز من هم
فریده
پاسخ
ممنون عزیزم، به نظرم واسه ما بهتر باشه ، اونم با مامان تنبلی مثل من