پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

پرهام مهربونم

پسر کلاس اولی من

1396/7/18 14:21
نویسنده : فریده
1,955 بازدید
اشتراک گذاری

باز آمد بوی ماه مدرسه . بوی بازی های راه مدرسه

بوی ماه مهر،ماهِ مهربان . بوی خورشید پگاهِ مدرسه

از میان کوچه های خستگی . می گریزم در پناه مدرسه

باز می بینم زشوق بچه ها . اشتیاقی در نگاهِ مدرسه

زنگ تفریح و هیاهوی نشاط . خنده های قاه قاه مدرسه

باز هم بوی باغ را خواهم شنید . از سرود صبحگاه مدرسه

روز اول لاله ای خواهم کشید . سرخ بر تخته سیاه مدرسه

باز آمد بوی ماه مدرسه . بوی بازی های راه مدرسه

پسر من  کلاس اولی شد ،

چهارشنبه 29/7/96 اولین جلسه بچه های اول ابتدایی بود ، ما هم خوشحال و خندان آماده شدیم و با پرهام رفتیم مدرسه ، مراسم ساعت 8 صبح شروع می شد .

پرهام کلاس اولی

 

من و پرهام جزء اولین نفراتی بودیم که وارد مدرسه شدیم ،

پسر کلاس اولی من

مراسم با سخنرانی موسس مدرسه ، مدیر ، ناظم و مدیر بخش زبان مدرسه برگزار شد و بعد از اون اسامی بچه ها و معلم ها رو خوندن و از بچه ها خواستن تا با معلم خودشون وارد کلاس بشن .

معلم امسال پرهام ، خانم بهرامپور هست و از این بابت بسیار خوشحالم .

و معلم بخش زبان ، خانم زبرجد.

چند دقیقه ای با معلم داخل کلاس بودن و بعد مامانا رفتن و با معلم آشنا شدن  و تمام .

کل مراسم بیشتر از یک ساعت و نیم نبود.

و ما منتظر موندیم تا روز شنبه اول مهرماه.

اول مهرماه هم بعد از اینکه پرهام لباس فرم پوشید و از زیر قرآن رد شد با همدیگه رفتیم مدرسه ،

پسر مامان

پرهام در حال رفتن به مدرسه

بچه ها سر صف ایستاده بودن تا نوبت کلاس اونا شد و  همراه معلمشون وارد کلاس شدن.

پرهام سر صف کلاس

با پرهام خداحافظی کردم و بهش گفتم که ساعت 11 می رم دنبالش.

از اونجایی که امسال تصمیم داشتم واسه پرهام سرویس بگیرم ، مدیر مدرسه گفت کسانی که  دنبال سرویس هستن اسم بنویسن ، منم اسم و مشخصات و آدرس پرهام رو دادم .

به مسئول سرویس گفتم که امروز خودتون می آرید ، گفتن به این شماره تماس بگیرید .

ساعت 10 زنگ زدم به مسئول سرویس ، گفتن آرهههههه امروز بچه ها با سرویس می آن و شما ساعت 11:30 منتظرش باشید ،

از ساعت 11:20 تا 12:30 من منتظر سرویس پرهام جلوی اداره موندم . و بیشتر از ده دفعه به مسئول سرویس زنگ زدم که پسر من هنوز نیومده . و هر دفعه می گفت سوار سرویس شده ، منتظرش باشید ، روز اول هست و ممکنه یه مقدار ناهماهنگی پیش بیاد.

منم دل نگران ، داشتم می مردم .

تا اینکه به فکرم رسید زنگ بزنم مدرسه و بپرسم واقعا پرهام سوار شده یا نع.

زنگ زدم ، مدیرشون گفت ، پرهام تو مدرسه هست و خودتون بیاید دنبالش

حال من اون لحظه دیدنی بود، از یه طرف خدا رو شکر کردم که پسرم سالمه و الان جاش امن هست  و از طرف دیگه از بی مبالاتی مسئول سرویس حرص می خوردم .

خلاصه با عجله خودم رو رسوندم و دیدم تنها تو راهرو مدرسه داره قدم می زنه ، بهم  می گه مامان از فردا زودتر بیا دنبالم تا تنها نباشم . منم قول دادم و با همدیگه راهی اداره شدیم .

یک هفته ای طول کشید که وضعیت سرویس پرهام روبراه شد ، دیگه ساعت 7:20 سوار سرویس می شه و ساعت 15:45 روبروی اداره پیاده می شه .

اینم گوشه ای از روزهای اول مهرماه پسرک مامان .

خدایا ممونم که لذت داشتن یه پسر کلاس اولی رو بهم دادی ،

خدایا کمک کن که وسیله ای باشم که زمینه پیشرفت اونو مهیا کنم.

خدایا از پسرم یک انسان خوب ، متعهد و مسئولیت پذیر بساز .

پسندها (2)

نظرات (3)

شادی
13 آذر 96 22:02
تبریک میگم فریده جان. ایشالا فارغ التحصیلیش از مدارج بالای علمی رو ببینید و لذتشو بچشید.
فریده
پاسخ
ممنون شادی جان ، ایشالا بچه ها همگی شاد باشن و روز به روز پیشرفت کنن
مامانی غزل جونمامانی غزل جون
18 بهمن 96 11:50
فداااش بشممممممحبتبغلبغل
فریده
پاسخ
خدا نکنه ، دوستت دارم زینب جون
زهرا
4 اسفند 96 16:40
سلام
فریده
پاسخ
سلام زهرا گلی من