اندر احوالات دندانهای شیری
وااااااای که چقدر افتادن دندانهای شیری بچه ها سخته ، چقدر واسه پدر و مادرا عذاب آوره و چقدر بچه ها دچار اصظراب می شن .اصلا نمی دونی باید چیکار کنی .
توی یه پست جداگانه راجع به دو تا از دندانهای نیش پایین ( دو تا دندان 1 فک پایین ) پرهام نوشتم که دایی علیرضا اونا رو کند .
یه روز از مدرسه پرهام تماس گرفتن که پرهام زمین خورده و چشماش ورم کرده و ما هم تمام کمک های اولیه رو براش انجام دادیم و جای هیچ نگرانی نیست .
وقتی با سرویس به اداره رسید نگاهش کردم و دیدم یه کم پلک بالای چشمش ورم کرده ، با محمد تصمیم گرفته بودیم بعد از اداره بریم چمران و پیاده روی کنیم ، با توجه به شرایط پرهام و به خاطر اینکه روحیه اش خراب نشه روی تصمیمون موندیم و رفتیم سمت چمران ،
اونجا من و پرهام جلوتر داشتیم می رفتیم و پرهام روی یه بلندی کنار من حرکت می کرد ،
یه لحظه برگشت عقب که باباش روصدا کنه ، در همین حین احساس کرد که می خواد بیافته ،
من به خاطر اینکه نگهش دارم سریع دستش رو گرفتم ، در این حرکت سریع من ، دست من به دندانش خورد و یکی از دندانهای بالاش کنده شد ( دندان 1 فک بالا ) .
با پرهام کلی خندیدیم و ذوق کردیم که دندونش به این راحتی افتاده ولی فکر کنم خیلی زود کنده شده بود چون تا دندان جدید جوانه زد دو ماهی طول کشید .
تا اینکه اون روز (13/11/96) پرهام گفت مامان دندون بالایی ام خیلی لق شده ، کاش دایی علیرضا اونو می کند ، گفتم می خوای خودم بکنم
با کلی خواهش و تمنا و اینکه الان بابا رو می فرستم که واسه دوستای مدرسه ات شیرینی بخره و فرشته دندان صبح واست جایزه می آره و فلان و بهمان بلاخره کندیم .(دندان 1 فک بالا)
(همون جور که توی عکس هم مشخصه دو تا دندان 1 فک پایین داره و دو تا دندان 1 فک بالا )
همون شب هم محمد رفت واسه دوستای مدرسه اش شیرینی خرید و به عنوان جایزه فرشته ها یه لگو .
نصف شب بیدار شده و می گه مامان فرشته ها واسم جایزه آوردن ، ما هم خودمون رو زدیم به نفهمی و با تعجب نگاه کردیم و کلی به به و چه چه کردیم.
به پرهام گفتم مامان به دوستات نقل فرشته دندان چیزی نگو از ترس اینکه بچه ها بهش بگن همه اینا الکیه .
ولی ظهر که خانه آمد، گفت مامان شما جایزه می خرید یا فرشته دندان ، گفتم بچه ها بهت گفتن ، گفت نع ، سوال خودمه ، منم دیدم بهتره که حقیقت رو بفهمه و بهش گفتم ما می خریم ولی از این به بعد با همدیگه می خریم که هر چیزی که دوست داری خریده باشیم .
شب هم گفت (96/11/14) مامان این دندون پایینم هم خیلی لق شده ، اینم بکن ، نگاه کردم دیدم اونم واقعاً شل هست و باز هم با مکافات و گریه و عذاب وجدان اونم جدا کردم .(دندان 2 فک پایین ، سمت چپ )
از اونجاییکه کندن دندون واسه من معظلی شده بود و محمد هم دلش نمی آمد به دندان های پرهام دست بزنه به پرهام گفتم مامان من دیگه کاری به دندان های تو ندارم ، هر وقت لق شد خودت بکن ، اینجوری استرسش کمتره .
چند روز بعد آمد خانه و گفت مامان این دندون دیگه منم لق شده ، گفتم من نمی دونم خودت بکن ،
تا اینکه فکر کنم تقریبا توی تاریخ 11/18/96 پرهام گفت مامان دندونم خیلی لق هست ( دندون شماره 2 فک پایین ، سمت راست ) چیکار کنم و بعد گفت مامان منو بغل کن و نوازشم کن ، تا دلم آروم بشه ، منم کم کم دندونم رو می کنم ، منم قبول کردم و همین جور که داشتم نوازشش می کردم گفت مامان بیا ، اینم دندونم .
کلی خوشحال شدم که این بار بدون هیچ استرسی دندونش رو کشید .
اینم از ماجراهای دندونی ما .