پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

پرهام مهربونم

مجله موفقیت

1392/5/27 13:47
نویسنده : فریده
316 بازدید
اشتراک گذاری

توی این شماره مجله موفقیت یه مطلب جالب نوشته بود که دوست داشتم بعضی از قسمتهای اونو با تحلیل خودم اینجا بنویسم.عنوان مطلب : تغییراتی که نوزاد کوچک شما در زندگی تان ایجاد می کند.

اون مطلبی که رنگیه داخل مجله نوشته شده بود و اونی که مشکی هست تحلیل خودمه.

1- قبلا بچه دوست نداشتید اما الان آنها را دوست دارید.من قبلا هیچ احساسی نسبت به بچه ها نداشتم ، بود و نبود آنها برام مهم نبود و به عنوان موجودات کوچک مزاحم بهشون نگاه می کردم زمانی که ازدواج کردم با محمد داشتیم توافق می کردیم که هیچ وقت بچه دار نشیم که یکدفعه پرهام وارد زندگیمون شد حالا کاملا دیدگاهم تغییر کرده و هر بچه ای که می بینم ناخودآگاه به سمتش جذب می شم .

2- قبلا دردهای شما بدترین دردهای دنیا بودند اما اکنون دردهای فرزندتان بدترین دردهای دنیا است . یعنی بزرگترین درد و ناراحتی من مریض شدن یا آسیب دیدن پرهام هست . وفتی آسیب می بینه دنیا برام خیلی تنگ و تاریک می شه.

3- متوجه می شوید داشتن یک دندان شیری کوچک چقدر می تواند خوشحال کننده باشد. وای زمانی که اولین دندان پرهام رو دیدم خونه طاهره خانم بودم چقدر خوشحال شدم و شادی کردم .

4- حتی در اوج ناامیدی دوست دارید به خاطر فرزندتان زنده و سالم بمانید.همیشه می گفتم من بیشتر از سی سال عمر نمی کنم ، وای دلم نمی خواد پیر بشم . ولی حالا هر وقت فصل بهار می رسه می گم خدایا من باید سی تا بهار دیگه رو ببینم . من تا پرهام رو به بهترین نحو بزرگ نکنم نمی خوام بمیرم ، من باید حتما عروسی و بچه پرهام رو ببینم.

5- قبلا فکر می کردید انسان نترسی هستید ، اما اکنون هر روز بارها و بارها می ترسید. دقیقاً مخصوصا زمانی که پرهام می دود .

6-پیش از این خجالتی و آرام بودید ، اما اکنون می توانید به خاطر دفاع از فرد دیگری حتی فریاد بکشید. دقیقاً

7- دیگر می توانید از دیدن مسابقات جام جهانی یا اخبار مهم صرف نظر کنید تا فرزندتان در سکوت و تاریکی بخوابد. مسابقه و اخبار دیگه چی هستند مهم اینه که پرهام آرامش داشته باشه و بتونه راحت بخوابه .

8- ناگهان متوجه می شوید که می خواهید جهان را به مکان بهتری تبدیل کنید. همیشه به این فکر می کنم که اگه ایران زندگی کنم در حقش کوتاهی کردم آخه این جا رو مکان خوبی برای آینده او نمی ببینم .

9- درک می کنید که داشتن فرصتی برای دوش گرفتن واقعاً غنیمت است .اگه بخوابه که  بتونیم دوش بگیریم اگه بیدار باشه که باید حتما اون رو هم با خودم ببرم . مگه بی خیال می شه

10- دیگر زمانی که کودکی فریاد می کشد و گریه می کند به جای اینکه عصبانی شوید و بگوید چرا والدینش او را ساکت نمی کنند ، می گویید : درکشان می کنم . میانرود که بودیم بچه همسایه ما وقتی گریه می کرد و من خواب بودم به محمد می گفتم برو بهشون بگو خفه اش کننخجالت. ولی حالا ...

11- دیگر ساعت برایتان برنامه ریزی نمی کند ، بلکه فرزندتان عهده دار این کار شده است .دقیقاً

12- سکوت!!! یعنی چه ؟ واقعا با وجود بچه سکوت مفهومی نداره مگر اینکه خواب باشه .

13- متوجه می شویدخوشحالی واقعی در مادیات نیست.به همکارمون می گم من اگه زمان به عقب برمی گشت شاید ازدواج نمی کردم ولی حتما بچه دار می شدم چون واقعا بچه چیزی فراتر از حد تصور است . (حالا چه جوری بدون شوهر بچه دار می شدم بماند.)

14- 234836178976 بار در طول روز به فردی غیر از خودتان فکر می کنید.مخصوصا زمانی که اداره هستم . ذهن من فقط درگیر پرهام هست .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ماماني كسرا
31 مرداد 92 12:09
مطالب مجله باحال بود توضيحات شما ديگه باحااااال تر ولي كاملا باهاش موافقم چه مطلب قشنگي بوووود