پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

پرهام مهربونم

مامان دوس

1392/9/26 11:11
نویسنده : فریده
463 بازدید
اشتراک گذاری

چه لذتی بالاتر از اینکه خواب باشی پسرت بیاد بالای سرت و بهت بگه  مامان دوس .

وای که خیلی حال می ده . بعدم بگه مامان بغل  و بیاد توی بغلت بخوابه .

این موضوع دیشب واسه من اتفاق افتاد . خسته بودم وقتی رسیدیم خونه  خوابیدم . محمد با پرهام بازی می کرد . دیدم پرهام آمد کنارم و گفت مامان دوس (یعنی مامان دوستت دارم ) . کلی خوشحال شدم . بعدم کنارم خوابید و گفت مامان بغل .

دیگه چی توی زندگیم می خوام .

پرهام

از کارهای جدید پرهام اینکه:

کلی رقصش خوب شده آقا می گه من نمی دونم از کجا یاد گرفته اینجور می رقصه میشینه و با قر کمر بلند می شه .

روزهایی که با هم هستیم اگه آهنگی روشن باشه مگه می ذاره من بشینم می گه باید با من برقصی اگه یک ساعت هم برقصی بازم خسته نمی شه همین که بشینی می یاد و  بلندت می کنه ، جز اینکه آهنگ رو خاموش کنی ، خونه آقا هم مامان باید این کار رو بکنه . خوب باید هم رقصش خوب بشه .

پرهام گلی در جزیره حرا

روی مبل می پره و آقا باید براش دست بزنه و بخونه ، اگه نخونه می گه آقا آقا بخون .

مامان می گه روی رختخوابا می ره و می پره ، یاد بچگی های خودمون افتادم که می رفتم روی رختخوابا می پریدیم .

وقتی می خواد صدامون کنه می گه آقا ، بابا ، مامان . حالا دقیقا با کی کار داره ما که نمی دونیم .

حرف زدنش یه کم  بهتر شده

به زهرا می گه زهبا،

پرهام روی صندلی ماشین

روبروی خونمون پارکه ، تابستان پرهام رو می بردیم چرخ و فلک ، حالا هر وقت از کنار پارک رد می شیم می گه مامان تاب بازی . جالب اینجاست که بعضی مواقع به محمد می گم پرهام رو بگردونیم تا خوابش ببره ، در حال خوابیدن هم هست  همین که از کنار پارک رد می شیم سریع بلند می شه و می گه تاب بازی ، مامان تاب بازی.

 خدایا شکرت  واسه تمام نعمتهایی که بهم دادی.


 

 "  تمامی عکسایی که گذاشتم همگی قدیمی هستند .   "

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان مهدی کوچولو
26 آذر 92 11:58
اخی پرهام جونم چقدر با احساسه چقدرم عکساش خوشگلن
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم ، بذار مهدی جون بزرگ بشه اونوقت با بوسه هاش پرواز می کنی .
مامان آوا
26 آذر 92 13:39
خیلی دوستتون دارم عزیزم همراه همیشگی ام از اینکه همیشه میای بهم سر میزنی وخوشحالم میکنی ممنونم ببخش نتمون قطع بود الان اومدم ودر خدمتم خیلی نازی پرهام جونم عزیز دلم میبوسمتون چه عکسهای خوشکلی اینا تا حالا کجا بودن که من ندیدمشون؟
فریده
پاسخ
مرسی ما هم خیلی دوست دارم . دلمون برات تنگ شده بود .چه خوب که برگشتی .
مهسا
26 آذر 92 15:15
وای عزیزم خوشحالم واست. ماما دوس بچه ها همیشه حواسشون به همه چی هست. مامان تاب بازی
فریده
پاسخ
آره خیلی باحاله . آدم کلی کیف می کنه .
مامانی کسرا
26 آذر 92 18:34
خوشحالم که اینُ تجربه کردی
فریده
پاسخ
مرسی
عشق یعنی
27 آذر 92 9:01
آخی چه حسه قشنگی . با این که تجربه نکردم اما مطمئن هستم واقعا لذت بخش هست. میگم ها من دنبال یه کلاس رقص حرفه ای می گردم. آقا پرهام وقت آزاد دارن؟
فریده
پاسخ
کلاً مادر شدن حس قشنگی هست مخصوصا ً زمانی که بچه حرف می زنه . ان شاءا... زود زود تجربه کنید . کلاس رقص پرهام خیلی گرون هست . فکر نکنم بتونی از عهده هزینه هاش بربیای.
مامان آوا
27 آذر 92 13:27
سلام فریده جونم خوبی عزیزم؟ اوضاع واحوال چطوره؟حال وهوای اینروزهای شیراز چطوره؟درسته شیراز یا تبری؟ یادم رفت پرهام عزیزم چطوره؟خوبه؟ فدای نگاهای قشنگش بشم
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم ، خوبیم از دعای خیر شما. هوای شیراز هم سرده . . امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی .هزار تا بوس واسه شما و آوا جون
عشق یعنی
27 آذر 92 18:06
حالا با آقا پرهام صحبت کنیم و بگین فقط یه قررر بهم یاد بده کفایت می کنه
فریده
پاسخ
خیلی با حال بود.
عشق یعنی
30 آذر 92 9:57
پرهام جونی یلدای خودت و خانوادت مبارک
فریده
پاسخ
مرسی دوست خوبم
مامان آوا
30 آذر 92 11:04
به ستاره ها خواهم سپرد بر جاده های شبت بتابند تا مسیر آرزوهایت در طولانی ترین شب سال بی نور نماند یلدایتان رویایی
فریده
پاسخ
ممنون دوست خوبم . شب یلدا بر شما ، آوا جون و همسر محترمتون هم مبارک باشه.
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
30 آذر 92 12:56
خصوصی تو چک کن
فریده
پاسخ
مرسی
مامان مهدی کوچولو
1 دی 92 16:09
پرهام جونم و مامانی یلداتون مبارک
فریده
پاسخ
مرسی ، یلدای شما هم مبارک
پریسا مامان کیان
8 دی 92 1:56
وای چه عکسای قشنگی. چه خوبه که پسرامون اینقدر احساساتین و ما مامانای پر مشغله رو کلی ذوق زده میکنن. میگم انگاری ما هر چی بهشون کمتر برسیم عزیزتریماااااااا میگم ماشالله به مامانتون. همه جانبه کار میکنن. کلاس قرآن ، رقص.... مثل طفلک مامان من. به هر طریقی هست وقت کیان رو پر میکنه. یکی از بزرگترین تفریحات من در بچگی پریدن رو لحاف تشکا و خوردن شیر خشکای زهرا خواهرم بود. چه تفریحات سالمی داشتیم ما دهه شصتیا
فریده
پاسخ
کاش می تونستیم به اون زمان ها برگردیم ، واقعاً خوش می گذشت .