پرهام و عروسی عمه آزاده
عروسی عمه آزاده ٢٧/آبان/90 برگزار شد.
منم تصمیم گرفتم به آرایشگاه بروم و بعدش با محمد و پرهام به آتلیه برویم و عکس بگیریم . زن عمو مریم ،عمه فرح و عمه مریم هم تصمیم گرفتند که به همون آتلیه بیایند و عکس خانوادگی بگیرند .
من رفتم آرایشگاه فدک ، چون هم به خونه مادر جون نزدیک بود و هم اینکه کارش خوبه . خلاصه آماده که شدم دیدم پرهام خوابه . ما هم منتظر نشستیم تا بیدار بشه . به خاطر همین دیر شد . وقتی که رفتیم آتلیه خیلی شلوغ شده بود . عکسای خانوادگی رو گرفتیم ولی عکس از پرهام احتیاج به وقت بیشتری داشت به خاطر همین مسئول آتلیه گفت هر وقت که خواستید عکسای خودتونو انتخاب کنید پرهام رو بیارید که عکسای بیشتری ازش بگیرم . خلاصه از آتلیه آمدیم بیرون . به خونه مجید آقا رفتیم و من لباسهامو عوض کردم و راهی تالار شدیم .
پرهام توی عروسی عمه خانم خیلی اذیت شد . طفلک بچه ها حق دارند . صدای زیاد ، جمعیت فراوان و هوای گرفته و تازه توقع هم داریم که بچه خوبی هم باشند .
اونقدر گریه کرد که همش دعا می کردم عروسی زودتر تمام بشه .
بعد از تالار هم عروس رو به خونه خودش رسوندیم و اونجا هم کلی بزن و بکوب راه انداختیم .
پرهام هم کلافه که خدایا اینها تا ساعت 2 نصف شب چکار می کنند . چرا نمی خوابند ، چرا نمی ذارند من بخوابم .
تقریبا ساعت 2 نیمه شب بود که مراسم تمام شد و ما به خونه خودمون آمدیم .
پرهام تا صبح راحت خوابید.
فردا صبح عروسی که مراسم پاتختی بود محمد مجبور شد به سرکار بره ، به خاطر همین طرفای ظهر تاکسی تلفنی گرفتم و با پرهام به خونه مادر جون رفتیم . همگی بچه ها آمده بودند ، خلاصه تا عصر اونجا بودیم و خوش گذروندیم .
و بدین ترتیب عمه آزاده با همراهی پرهام به سلامتی به سر خونه و زندگی خودش رفت.
خوشبخت باشید و سلامت