اولین استخر رفتن پرهام
اداره ما یه سری کلاس واسه ایام تعطیلات بچه ها گذاشته یکی از این کلاسها آموزش شنا است . با خودم فکر کردم که پرهام رو بفرستم آموزش شنا ، البته هدف من واقعاً یاد گرفتن شنا نیست توی ذهنم بود که بیشتر توی مکان های عمومی قرار بگیره و ارتباط اجتماعی اش بیشتر بشه .
با کارشناس ورزشی اداره صحبت کردم ، آقای لوافی گفت به خاطر سنش بهتره که با مربی شنای اداره صحبت کنم روز پنچ شنبه (8/3/93) با آقای لوافی رفتیم و مربی شنا ، پرهام رو دید ، اولین حرفی که بهم زد این بود که خیلی کوچیکه ، بعد هم گفت پرهام حرف گوش می کنه ، بهش گفتم حرف من رو گوش نمی کنه ولی حالا شاید حرف شما رو گوش کنه .
ازش پرسیدم بهترین سن واسه آموزش شنا چه سنی هست ؟
بهم توضیح داد که بچه های 7 ساله خیلی سریع شنا کردن رو یاد می گیرند شاید در مدت 3 ماه شنا رو یاد بگیرند ،
ولی یه بچه 4 ساله در مدت یکسال و نیم یاد می گیره ولی زمانی که پنج سال و نیمه هست شنا کردن رو بلد شده و از اون بچه 7 ساله، یک سال و نیم جلوتره ، و این برای اینکه بتونه حرفه ای کار کنه خیلی خوبه
و بهم گفت فعلاً پرهام با باباش بیاد و توی استخر راه بره و بازی کنه تا علاقه مند بشه .
روز یکشنبه (11/3/93)اول روزی بود که قرار بود کلاس شنا تشکیل بشه ، صبح رفتم و برای پرهام مایو ، عینک شنا و بازوبند خریدم . و مثل همیشه که خرید می کنم ، کلی غصه خوردم که مردم با این همه هزینه های بالا واقعاً چطوری زندگی می کنن؟
عصر ساعت 6:30 دقیقه کلاس شروع می شد محمد با تاکسی تلفتی آمد دنبال پرهام ، آخه ماشین خراب شده بود و تعمیرگاه بود .
محمد تعریف کرد که رفتن استخر و با پرهام کلی بازی کردند، بچه هایی که اونجا بودند همه بزرگتر از پرهام بودند و محمد کلاً با پرهام بازی کرده بود. و حسابی بهش خوش گذشته بوده .
دیدید وقتی می رید استخر برگشتنه دیگه انرژی ندارید ولی این در مورد پسر ما صدق نکرد . از وقتی برگشت از سر و کول ما بالا رفت و اذیت کرد . انرژی اش هزار برابر شده بود و بالاخره ساعت 12:30 شب بود که خوابید .