یکی یه دونه تولدت مبارک
3/4/95 مثل تمام سوم تیر ماهای این پنچ سال یکی از بهترین روزهای زندگی من و محمد بود .
روزی که از چند ماه قبل به فکرش هستیم و با همدیگه تصمیم می گیریم امسال چیکار کنیم ، چیکار کنیم که به پسرکمون و خانواده خوش بگذره و بتونیم یه روز به یادمونی رو برای همه رقم بزنیم .
امسال سوم تیرماه روز پنچ شنبه ، مصادف با 17 ماه مبارک رمضان بود .
تصمیم گرفتیم که جشن تولد پرهام رو روز عید سعید فطر بذاریم و روز سوم تیر هر کاری که پسرمون دوست داشت انجام بدهیم تا حسابی بهش خوش بگذره .
پسرم دیگه واسش خودش مردی شده ، به خاطر همین با پرهام مشورت کردم و قرار شد سوم تیرماه بریم شهر بازی و اونجا بازی کنه .
سوم تیرماه رفتیم شهر بازی گاندو و هر بازی که دوست داشت انجام داد ،
با تیکت های که قبلاً داشتیم و همون روز هم گرفتیم تونست یه دوربین دوچشم جایزه بگیره ، بعد هم بابایی براش یه اسباب بازی خورشیدی گرفت که قظعاتش از همدیگه جدا هستن و باید سرهم بشن .
اتفاقاً همون روز این اسباب بازی رو توی ماهواره دیده بود و به من گفت مامان از این برام می خری . دقیقا بابا هم دست گذاشت روی همین وسیله و پرهام کلی خوشحال شد .
خوشحالم که این روز مهم به سه نفرمون خوش گذشت . ایشالله جشن تولد پرهام هم به زودی برگزار می شه و ماوقع رو اینجا ثبت می کنم.
پسر نازم
آزرویم این است ،
آنقدر سیر بخندی
که ندانی غم چیست.