حسینی شدن پرهام
توی مطالب خیلی قبل نوشته بودم که همسایه مادر شوهرم خواب می بینه که خدا بیامرز پدر شوهرم می گه محمد یه پسر گیرش می یاد ، ایام محرم یه پارچه سبز به کمرش ببندید و به عزاداری امام حسین ببرید .
ما اون زمان اصلا تصمیم بچه دار شدن نداشتیم وقتی اینو شندیم کلی خندیدم . نگو که من باردار هستم و خودم هم نمی دونم.
اولین سال تولد پرهام مادر شوهرم از کربلا واسه پرهام و امیر حسین یه لباس سفید با آرم یا حسین آورد و
امسال هم واسه پرهام و امیر حسین یه لباس بافتنی سبز رنگ گرفته که خیلی هم به پرهام می یاد.
مامان هر مجلسی که میره پرهام رو با خودش می بره و همین لباس رو تنش می کنه .
اینم پرهام با کلاه ، این کلاه هم ماجرایی داره هر بچه ای کلاه سرش نمی زاه ، پسر ما کلاه که سرش می زاریم باید با بدبختی در بیارم.
مادر جون دستتون درد نکنه .
ان شاالله سالهای سال زنده باشی و واسه پرهام لباس حسینی بخری .