پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

پرهام مهربونم

حکایت این روزهای ما

1392/9/20 9:14
نویسنده : فریده
419 بازدید
اشتراک گذاری

totalgifs.com frajola-piupiu gif gif 32.gifاین روزها من حسابی دارم استراحت می کنم

چطوری ؟

حالا تعریف می کنم:

جدیداً پرهام خیلی اذیت می کنه مخصوصاً خونه آغا که هست . ما هم تصمیم گرفتیم چند روزی شب ها خونه خودمون بخوابیم . تا مامان و آغا هم استراحت کرده باشند ولی از شانس خوبِ من پرهام عصرها خوابش نمی بره . ما هم تا می رویم دنبالش و می ذاریمش توی ماشین ساعت 6 عصر می شه .

اینقدر خسته هست که همین که ماشین حرکت می کنه خوابش می بره . منم آروم بلندش می کنم و می ذارمش توی تخت .totalgifs.com frajola-piupiu gif gif 40.jpg

خودم هم سریع مسواک می زنم و کنارش دراز می کشم ولی دراز کشیدن تبدیل به خوابیدن می شه .

تا ساعت 9 می خوابم بعد بیدار می شم یه کم تلویزیون نگاه می کنم

طرفای ساعت 10 الی 11 شب پرهام بیدار می شه یه کم بازی می کنه و بعد من چراغ ها رو خاموش می کنم و  بهش می گم دیگه باید بخوابیم . خوابیدنش هم خیلی باحال شده .

بچه که خوابش نمی آید باید با ترفندی اونو راضی کنم که داخل تخت بخوابه . بهش می گم مامان می خوای فیلم برات بذارم اونم فوری قبول می کنه . می ره داخل تخت دراز می کشه و من با دوربین فیلمبرداری ، فیلمهایی که گرفتم رو براش می ذارم . با هم کلی فیلم نگاه می کنیم

بعد باید براش قصه بگم ، قصه هم باید واقعی باشه . بچه ام رئالیسم هست .

totalgifs.com frajola-piupiu gif gif 21.gif

بهش می گم قصه امیر حسین ، قصه آناهید  ، قصه رژا یا قصه زهرا معمولاً پرهام قصه امیرحسین رو انتخاب می کنه . آخه داخلش بدو بدو می کنن .

امیر حسین پسر عموی پرهامه .

خلاصه قصه مون شروع می شه و پرهام حسابی گوش می کنه . وقتی تمام شد می گه مامان بَغل .

ما هم بغلش می گیریم و با هم می خوابیم همین که دستم رو از دورش بر دارم می گه مامان بَغل . خلاصه ما هم کیف می کنیم و بغلش می کنیم .

 در آخر هم  اینقدر غلت می زنه تا خوابش می بره .

یه مدت جدا از ما می خوابید ولی الان چون پتو روی خودش نمی ده کنار خودم می خوابونمش ، الان خودم بیشتر بهش وابسته شدم .

خلاصه این روزها حسابی حال می کنم نه تعلیمی نه تربیتی .

totalgifs.com frajola-piupiu gif gif 38.jpg

حالا قراره پنچ شنبه و جمعه این هفته دست پرهام پسر مهربونمون و کودک درون خودمون رو بگیریم و برویم و حسابی خوش بگذونیم .

ولی نمی دونم توی این سرما این دو تا وروجک رو کجا ببرم !!!

 

                                                                            

 

                                    

                                                                                خدا رو شکر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

پریسا مامان کیان
20 آذر 92 9:29
سلاااااااااااااااااام هوررررررررراااااااااااااا مطلب جدید واقعا خیلی کیف داره آدم تو خونه خودش باشه و برا بچه اش و شوهرش کلی وقت بذاره. خدا قسمت ما هم بکنه انشالله. چه جالب که قصه واقعی دوست داره. چون میتونه شخصیتاش رو واقعا درک و لمس کنه. خوش به حال شما و پرهام جون و کودک درون. برین حالش رو ببرین خوش باشین و سلامت زیر سایه پروردگار متعال
فریده
پاسخ
مرسی از دعای قشنگتون . روز شمار دیگه داره به انتها می رسه هورررررررررااا. چه لذتی داره بعد از چند ماه با شوهر و کیان اونم توی خونه خودتون . خیییییییییلی برات خوشحالم.
مهسا
20 آذر 92 13:09
عزیزم خیلی جالبه داستان واقعی دوست داره. پسر برادر من هم اینجوری هست. 3سالش هست. چند بار که راجع به تولدش و 1سالگیش تعریف کردم خوشش اومده همش می گه باز تعریف کن. نازی... ایشالا همیشه شاد و خرم باشید.
فریده
پاسخ
فکر کنم اینا قوه تخیل قویی ندارن و نمی تونن درک کنن به خاطر همینه که داستانهای واقعی رو بیشتر می پسندد. البته به نظرم اگه بچه ها خیال پرداز نباشن بهتره
مهسا
20 آذر 92 13:57
اگه واقع گرا هستند از یه نظر خوبه...تو برخورد با مشکلات و ... منطقی خوهند بود. اگه قوه تخیل خوب ندارن، خوب نیست. قوه تخیل هم لازمه.
فریده
پاسخ
من خودم قوه تخیل قویی دارم و خیلی مواقع اذیت می شم . ولی راست می گید قوه تخیل لازمه کودکه .
مامان مهدی کوچولو
20 آذر 92 16:05
سلام عزیزم چه رابطه قشنگی با پرهام جون دارید خیلی خوبه امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید
فریده
پاسخ
مرسی ، واسه شما و مهدی جان هم آرزوی سلامتی می کنم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
22 آذر 92 5:21
خیلی عالیه مثل ایلیا ایلیا هم داستان های واقعی رو بشتر دوست داره منم دارم جای ایلیا رو عوض میکنم اما خودم دوست دارم کنار من باشه ما ها بیشتر وابسته ایم تا بچه هااااا
فریده
پاسخ
ما بیشتر لذت می بریم که کنار بچه ها بخوابیم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
24 آذر 92 7:13
اپم عزیز دلم
ماماني كسرا
24 آذر 92 21:11
اخي عزيزم چقدر باحال ميخوابه! انشالله هر جا كه ميريد خوش بگذره
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم
ژاله مامان آیدا
26 آذر 92 10:13
مامان جون می تونی برای درب اتاق نی نی حلقه اسم یا آویز خوشگل انتخاب کنی کافیه یه سری به کادونمدی بزنی http://kadonamadi.blogfa.com هر کدی که دوست داشتی برام تو سایت پیغام بزار و آدرس سایت یا ایمیلتو برام بنویس اینم ایمیلم : vento_j@yahoo.com ژاله مامان آیدا
مامان آوا
3 دی 92 9:31
سلام عزیز دلم خوبی؟ پرهام گلم چطوره؟ دیدم آنلاینی گفت سلام ووقت بخیر عرض کنم میبوسمت
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم شما همیشه به من لطف داشتید.