سال گذشته
سال نود و دو با تمام فراز و فرود های خودش سپری شد و ما یکسال بزرگتر شدیم ، فکر کنم فقط دارم از نظر جسمی بزرگتر می شم ولی از نظر روحی و شخصیتی همین جور توی دهه ده یا نهایتاً بیست زندگی ام هستم .
بگذریم
سال 92 ، سال عجیبی بود ، فراز و فرودهای زیادی داشت .
خودم بر خلاف سالهای قبل که فقط می رفتم اداره و خونه ، یه کلاس خودشناسی و یه کلاس بورس شرکت کردم .
کلاس خودکاوی واقعاً کلاس جالبی بود روی صفتهایی کار کردم و به شکر گذاری رسیدم که همیشه روی آنها مشکل داشتم با کسانی بودم و هستم که برای همدیگه بدون نقابیم ، از همه اسرار و رموز همدیگه خبر داریم و برای هم دیگه نمی تونیم نقاب بزنیم .
توی این کلاس یاد گرفتم که همه افراد و کسانی که دور و برم هستند بدون استثنا خوبند و اگه من از کسی خوشم نمی آد به خاطر اینه که از صفتی که اون شخص داره خوشم نمی آمد و اون صفت هم داخل خود من هست که من اون صفت رو دوست ندارم . پس مشکل از من هست نه اون شخص .
یاد گرفتم که صفات رفتاری شخص رو از خود فرد جدا کنم ، مثلاً فلانی آدم خوبی هست ولی من از صفت رک بودن اون خوشم نمی آمد .
بعد رفتم کلاس بورس که به طور کلی توی پول و مادیات بود . اونم کلاس جالبی بود ، توی بورس یه کوچولو سرمایه گذاری کردم تا بتونم تجربه کسب کنم که البته با ضرر سال رو تمام کردم .
یه اتفاق نه چندان خوب واسه محمد پیش آمد که حسابی حال همه رو گرفت ولی درعوض در آخرین روزهای سال واسه کاشت مو اقدام کرد.
پرهام بزرگتر شد ، امسال تا حدودی مشکل غذا خوردنش بهتر شده و یا شاید به عبارتی من تونستم به این حس که بچه باید خیلی بخوره غالب بشم .
امسال کمتر مریض شد ، خدا رو شکر .
که تجربه ام رو بعداً می نویسم.
پرهام شیطون تر از قبل شد . شیطون که چه عرض کنم بلا شد .
چهار تا فرشته به جمع خانواده اضافه شدند .
اول آناهید بود که خدا رو شکر با وجود آن همه استرسی که تمام خانواده مخصوصاً مامانش داشت به سلامتی به دنیا آمد و همه ما رو خوشحال کرد ، فکر کنم خبر سلامتی و سالم بودن آناهید بهتر خبری بود که امسال شنیدم .
خداوند تمام دکترهای بی وجدان رو نابود کنه که نه ماه تمام مادری رو نگران کردند ، نه ماه تمام ...
بعد به دنیا آمدن رژا بود که شهریور ماه قدم به این دنیای خاکی گذاشت .
و بعد دوقلوهای حمید (داداشم ) بود . کیارش و کیانوش.
دوقلوهایی که حسابی همه ما رو ترسوندند . احتمال می دادیم هر کدام یک کیلو وزن داشته باشند ولی خدا رو شکر سه کیلو بودند که به دنیا آمدند و چشم همه ما رو روشن کردند .
پس پرهام امسال صاحب دو تا دختر عمه ناز شد و دو تا پسر دایی ، که در ضمن تنها پسر دایی های پرهام هم هستند.
در پست های بعدی عکساشون رو می ذارم .