پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

پرهام مهربونم

سال نو مبارک

1392/1/5 13:34
نویسنده : فریده
499 بازدید
اشتراک گذاری

سال 1392 مبارک.


 همین اول سال  ، واسه خودم بهترین ها رو از خداوند می خوام که مطمئنا بهترین چیز سلامتی  همسر و فرزندم و همچنین سلامتی خانواده همسرم و خانواده خودم هست. هیچ چیز بهتر از این نیست که سال دیگه همگی باز هم دور هم جمع بشیم و بتونیم سال جدید رو با هم شروع کنیم.

پس خدایا به همه سلامتی اعطا کن و به ما این درک رو بده که قدر این نعمت رو بدمون.

امسال بر خلاف سالهای قبل که خونه خودمون سال تحویل رو جشن می گرفتیم . خونه آغا رفتیم و در کنار اونا و مهناز سال جدید رو شروع کردیم و بعد به خونه آقای هاشم پور رفتیم . حسابی خوش گذروندیم . مخصوصا به پرهام که دور و برش حسابی شلوغ بود و با بچه ها حسابی خوش گذروند.

روز اول فرودین تولد بهار بود که حسابی خوش گذشت . پرهام از اول رقصید تا آخر . یه تکه رقص بابا کرمی هم رفت که همه تعجب کردند .حسابی واسه دختر دایی سنگ تمام گذاشت.

روز دوم فرودین هم دعوت مهناز بودیم که بعد از ناهار به آتلیه رفتیم و عکس خانوادگی گرفتیم حسابی خندیدیم ولی پرهام چون درست نخوابیده بود ناآرومی می کرد. ولی فکر کنم عکس ها خوب بشه.

روز چهارم عمو محمد مراسمی واسه فارغ التحصیلی منصوره و قبول شدن دخترش در دانشگاه گرفته بود که برای شام اونجا دعوت بودیم . پرهام اولش ساکت نشسته بود و هیچ حرکتی نمی کردبعدش بلند شد و شروع کرد به رقصیدن تا آخر مجلس یه تکه رقصید. ساعت یک نصفه شب بود و پرهام حاضر نمی شد به خونه برویم . حتی از روی سن پایین نمی آمد ما هم فردا می خواستیم برویم اداره و نگران این بودیم که چکار کنیم که پرهام رو ببریم . خلاصه ضبط رو خاموش کردیم و همه بچه ها نشستند تا آغا راضی به رفتن شد.

خدا رو شکر پارسال سال خوبی بود پر از شادی و نشاط . هر چند بدی هایی هم داشت مثل مریض شدن پرهام ولی خوبی هاش بیشتر بود. خدا رو شکر.

امسال هم خوب شروع شد با یه جشن تولد و یه جشن فارغ التحصیلی . ای خدا تا آخرش جشن و پایکوبی باشه .

خدایا ما قدر شادی هایی که بهمون می بخشی رو می دونیم پس چند برابرش کن.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامانی کسرا
6 فروردین 92 2:59
ایمدوارم امسال هم پر باشه از شادی و سلامتی واستون