پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

پرهام مهربونم

بابایی پرهام

1392/11/9 13:57
نویسنده : فریده
731 بازدید
اشتراک گذاری

 

Gifs Animés je taime 35 

به نظرم می آید  نقش محمد ، بابایی پرهام ، توی وبلاگ خیلی کمرنگه .

پس تصمیم گرفتم یه پست اختصاصی رو به بابا جون اختصاص بدم .

محمد بهترین بابای دنیاست . بهترین که می گم منظورم واقعا ً بهترین هست .

بهترین همسر و بهترین پدر دنیا .

بابایی پرهام

از اولش بگم :

محمد اصولاً با بچه میانه خوبی نداشت ، حتی اگه بچه دار نمی شدم بیشتر خوشحال می شد

ولی زمانی که حامله شدم از هیچ کاری ، از هیچ کاری و از هیچ کاری واسه من دریغ نکرد . خیلی حواسش به من بود . از اینکه مواظب باشه سرما نخورم ، خسته نشوم و از نظر روحی شرایط خوبی داشته باشم  .

توی خونه مایکروفر داریم اصلاً اجازه نمی داد چیزی رو داخل مایکروفر بذارم می گفت اشعه مایکروفر واسه زن حامله خطرناکه .  هر چیزی که می خواستم گرم کنم یا یخ زدایی کنم محمد سریع این کار رو می کرد .

توی کارهای خونه خیلی بهم کمک می کرد . در یه کلام حسابی منو لوس کرده بود .

محمد هاشم پور

واسه نوبت دکتر که بود یه بار ساعت 9 صبح می رفت اسم می نوشت ، یه بار ساعت2 ظهر می رفت نوبت رو قطعی می کرد  و ساعت 4 بعدظهر هم می آمد دنبال من و با هم می رفتم مطب دکتر . دکتری  هم انتخاب کرده بودیم که بذاره محمد هم بیاد داخل  .

مسئول فیلم گرفتن زمان حاملگی بود ، هر وقت می رفتیم سونوگرافی فیلم می گرفت .

اون روز داشتم یه فیلم نگاه می کردم که اولین سونوگرافی بود که دکتر انجام داده بود داخلش می گفت بچمون دوسانت و 8 میلی متره  . یعنی هنوز 3 سانت نشده بود . 

زمانی که دکتر جنسیت بچه رو بهمون گفت به صورت زنده فیلم داریم .

یادش به خیر یه کلاس زایمان بیمارستان دنا می گذاشت و محمد هم می تونست داخل کلاس شرکت کنه  وقتی رفتیم دیدیم همه خانما تنها هستند و تنها مرد آنجا محمد بود ، محمد 5 دقیقه نشست ، دیدم داره می ره زیر صندلی  . بهم گفت من خجالت می کشم و سریع جیم شد و رفت بیرون  .

واسه زایمان در آب هم تمام کلاسهایی که می رفتم همراهیم کرد و دو جلسه ای که باید آقایان هم می آمدند با کمال میل آمد و می گفت واسه زایمان در آب حتماً داخل اتاق می یام . آخه زایمان در آب همسرت هم می تونه هنگام زایمان حضور داشته باشه .

توی این مدت بماند که انواع میوه ها رو برام می گرفت ، از بهترین ها ، انار زیاد دوست داشتم توی این 9 ماه روزی نبود که انار نداشته باشیم .

یاد اون سیب های رویال بخیر .

دلم واسه دوران حاملگی تنگ شد . چقدر خوش می گذروندم .

تا اینکه پرهام به دنیا آمد.

خونه ما آفتاب گیر نیست و از این بابت محمد خیلی نگران بود که پرهام ویتامین  دی بدنش کم بشه . از اداره خسته و کوفته می آمد خونه ،  پرهام رو بغل می کرد می برد بیرون تا آفتاب بگیره و بعد می آمد خونه ناهار می خورد .

پرهام هم می دونست که من بغلش نمی کنم آخه کمردرد داشتم و خیلی سختم بود که بغلش کنم ولی همین که بابایی می آمد سریع می رفت بغل بابایی و حاضر نبود که پایین بیاد.

محمد بابایی پرهام

تو رو خدا ، قیافه شو ببین ، به همین اندازه مهربون هست .

کافی هست یه چیزی بیرون ببینم و بگم به نظرت واسه پرهام بگیریم ،سریع موافقت می کنه . هر وقت واسه خرید  می ریم بیرون تمام خریدهای ما واسه پرهام هست که بعضی مواقع به محمد می گم تو پرهام رو بیشتر از من دوست داری .

پرهام و بابا

دادن قطره آهن از جمله مسائلی بود که محمد روی آن حساسیت خاصی داشت و همیشه مسئولیت این کار رو به عهده می گرفت .

شیر درست کردن واسه پرهام و شستن پاهاش از جمله کارهایی هست که محمد بیشتر مواقع در انجام دادنش بهم کمک می کنه .

بابا جون دوستت دارم . ممنون که این همه بهمون توجه داری . خدا تو رو سالم و سلامت نگه داره . تو بهترینی ، واقعاً بهترینی . من و پرهام عاشقانه دوستت داریم . البته من بیشتر .

 

Gifs Animés je taime 84
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامان مهدی کوچولو
9 بهمن 92 17:10
خدا انشااله همسرتونو براتون نگه داره از ظاهرشونم مشخصه که خيلى مهربونن
فریده
پاسخ
ممنونم. امیدوارم سایه همسر شما هم همیشه روی سر شما و مهدی جون باشه .
پریسا مامان کیان
9 بهمن 92 21:18
سلاااااااام. به به . به به فریده جون کولاک کردی. خیلی خوب نوشتی. خدا خیرش بده آقا محمد رو که اینقدر خوب هوای زن و بچه اش رو داره. مامانم همیشه میگه خدا به مردای اینچنینی به اندازه دلشون بده انشالله. خدا آقا محمد رو براتون حفظ کنه. عشقتون رو ، روز به روز زیاد کنه و به معنای واقعی کلمه به پای هم پیر شین انشالله. . . . . حالا کاری بود کردی فریده جون؟سر شبی منو هوایی کردی. دلم برای رضا تنگ شد
فریده
پاسخ
به خدا موقعی که داشتم می نوشتم فقط به یاد شما و مهسا خانم بودم . همش می گفتم درسته این مطلب رو بذارم یا نه ؟ نکنه پریسا جون و مهسا خانم رو ناراحت کنم ، ببخشید اگه شما رو هوایی کردم . این جوری در نظر بگیر که یه هندونه بوده که باید می زدم زیر بغلش . خیلی جدی نگیر.
مهسا
10 بهمن 92 9:25
چه همسر خوب و مهربونیآفرین... ایشالا همیشه شاد و سالم باشید... خیلی خوبه که همیشه کنارتون بوده و خیلی خوبه که قدر شناسی می کنید. زایمان در آب؟؟ راحت بود واستون؟؟؟ من یه چیزایی شنیده بودم .. خیلی خوبه که همسر هم کنار ادم باشه...
فریده
پاسخ
مرسی دوست خوبم ، می خواستم زایمان در آب انجام بدم ولی کیسه آبم پاره شد مجبور شدم سزاریان بشم . خیلی تعریفش رو شنیدم و یکی از مهمترین اش اینه که همسرت کنارته البته اگه دل دیدن چنین صحنه ای رو داشته باشه
عشق یعنی
10 بهمن 92 9:31
چه حسه خوبی وقتی تو تمام شرایط مردت کنارت باشه چه قدر جالب که موقع سونوهات فیلم می گرفیتن خدا رو شکر که از همه شرایط دوران حاملگی ات راضی هستی و این شاله سایه همسر مهربونت همیشه رو سرخودت و پرهام کوچولو باشه
فریده
پاسخ
آره راست می گی ، مخصوصاً واسه خانمها خیلی مهمه که همسرشون توی تمام لحظات کنارشون باشه . ممنون از دعای خیرت .
مامان مینا
10 بهمن 92 10:33
ایشالا خدا همسر و بابایه مهربونو برا شما و پرهام جون حفظ کنهوای آره حامله گی واقعا دوره ی خوبی بود منم از حاملگیم خاطرات خوبی دارمحالا که اینقدر بهمون خوش گذشته ایشالا نی نی دومون
فریده
پاسخ
تازه که زایمان کرده بودم به شوهرم می گفتم من دوران حاملگی خوبی داشتم زایمانم هم راحت بوده پس من هر سال یه بچه می آرم . فقط یه خانه بزرگ می خوام با چند تا خدمه . خیلی خیلی بهم خوش گذشته بود.
مامان هستی
10 بهمن 92 14:26
آفرین باباجون...
فریده
پاسخ
ممنونم
مامان ایمان
11 بهمن 92 2:13
سلام عزیزم چه وب قشنگی داریی مخصوصا با عکسهای پرهام جون خدا حفظش کنه ماشالله چقدر نازهههههههههههه مامانی براش اسپند دود کن در ضمن موافقی تبادل لینک کنیممممممم
فریده
پاسخ
مرسی . حتماً شما رو لینک می کنم
امیرحسین کوچولو نفس ما
11 بهمن 92 2:35
هزار ماشاالله به این بابای خوب و مهربووووون.خدا براتون حفظش کنه و سایه ش بالای سرتون باشه و عشقتون پایداررررر..پرهام جونم قدر مامان و بابای مهربونتو بدون.الهی که همیشه خونتون گرم و صمیمی باشه.مامانی این دفعه اختصاصی واسه بابایی اسپند دود کن.
فریده
پاسخ
ممنون از دعاهای قشنگی که برامون کردید . امیدوارم همیشه شاد باشید و سلامت .
مامان هستی
12 بهمن 92 13:40
خدایا همه باباهای دنیا را حفظ کن و برای خانواده هاشون نگه داره...
فریده
پاسخ
ان شاءالله
مامان هستی
12 بهمن 92 13:42
البته بابا ها بعضی وقت ها مامان ها را عصبی میکنند که اینجاست که باید بگیم همه چی آروم نیست ...
فریده
پاسخ
فقط بعضی وقتا ، بگو همیشه ...
اعظم مامان زهرا
12 بهمن 92 13:48
خدا بابا ها رو واسه نی نی ها نگه داره.همسر منم همش میگه چرا تو خاطراته زهرا از من چیزی نمی نویسی بزار بدونه منم خیلی دوسش دارم
فریده
پاسخ
پس واجب شد حتماً از ایشون هم بنویسید. امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشند
اعظم مامان زهرا
12 بهمن 92 13:59
________$$$$$$ _________________$$$$$$$$ ________________$$$$$$$$$$ _________________$$$$$$$$$$$ __________________$$$$$$$$$$___ ____________________$$$_$$$$$$_$$ __$$$___$$$ _________$$$_$$$$$_$$ _$$$$$_$$$$$_______$$$$$$_$$$$$ _$$$$$$$$$$$______$$$$$$$$$ ___$$$$$$$_______$$$$$$$$$$$ _____$$$$________$$$$$$$$$$$$ _______$__________$$$$$$$$$_$$$ ________$__________$$$$$$$$__$$$ _________$_________$$$$$$$____ $$ __________$_______$$$$$$$$_____$$ ___________$_____$$_$$$$$$_____$$ ____________$___$$__$$$$$$$___ $$ _____________$_$$___$$$$$$$$__$$ ______________$_____$$$$$$$$___ _______________$____$$$$$$$ ____________________$$$$$$ ____________________$$$$$ ____________________$$$$ ____________________$$$$ ____________________$$$$ ____________________$$$$ ____________________$$$$$ ____________________$$$$$$ ____________________$$$$$$$ ____________________$$$$$$$$ ____________________$$$$_$$$$ ____________________$$$$__$$$$ ____________________$$$$__ $$$$ ____________________$$$$___$$$$ __________________ $$$$$___$$$$$ _________________ $$$$$$___$$$$$$ ___________________$$$_____$$$_$ _________________$$$_$__$$$$__$
مامان آوا
14 بهمن 92 11:17
سلام گل نازم خوبین؟ خدا همسری مهربونت رو واست نگه داره عین محمد من نقشش توی وب آوا کم رنگ که نه بی رنگه میگه من حوصله این کارارو ندارم ولی همینکه هستن وسایشون بالای سر بچه هامونه و باهاشون مهربونن خدارو شکر دو وجه تشابه بین محمد من ومحمد فریده: کچل ومهربون
فریده
پاسخ
وای مردم از خندم یکی کمک کنه خیلی باحال بود . همیشه به شوهرم می گم سر یا مو نگه می داره یا عقل ، خدا رو شکر شوهر من و شما عقلشون رو نگه داشته . البته پیش خودمون باشه اگه عقل داشتند که ما رو نمی گرفتند.
مامان آوا
14 بهمن 92 11:18
همسری من در فکر مو کاشتنه میخواد تابستون اقدام کنه تازه میخواد چشماشو هم لیزر کنه وای همه چیش میشه عملی خوبه حداقل شوهر تو دیگه عینک نداره
فریده
پاسخ
خدا رو شکر که همین شوهرهای عملی هم داریم وگرنه الان ترشیده بودیم . مگه خواهر دیگه شوهر گیر می آید .
مامان یسنا
14 بهمن 92 13:38
خدا همسرمهربونتون و واستون نگه داره. ایشااله همیشه خونتون گرم و پر از شادی باشه
فریده
پاسخ
مرسی . ممنون از دعای زیباتون