خوشگل ناز نازی مامان
هفته گذشته(91/8/2) خونه خودمون بودیم که دیدم پرهام هر چی که روی زمین هست بر می داره سر سطل آشغال رو باز می کنه و میندازه داخل اون . یک روز لباسهای کثیف پرهام رو گذاشته بودم کنار لباسشویی که بشورم دیدم پرهام هر سه تکه لباسشو برداشته و میندازه داخل سطل آشغال .
جالب این جا است که سطل آشغال ما پدالی هست پرهام سر سطل رو بلند می کرد و همین که می خواست بریزه داخلش ، سر سطل آشغال بر می گشت اونم دومرتبه سر سطل رو بلند می کرد و می خواست ثابت نگهش داره شاید ده دفعه سر سطل آشغال برگشت ولی پرهام ناامید نشد و تمام لباساشو داخل سطل آشغال ریخت . پیش خودم گفتم شاید از این لباسها خوشش نمی آید .
تا اینکه به خونه آغا که رفتیم و برای مامان تعریف کردم ، مامان گفت به پرهام یاد دادم اگه اشغالی روی زمین باشه برداره و بندازه توی سطل آشغال ولی چون سطل آشغال ما روی کابیت آشپزخانه هست برمی داره و میدازه توی سینگ ظرفشویی.
یه چیز جالب دیگه اینکه شب های آخر هفته که خونه خودمون هستیم به خاطر پرهام روی زمین می خوابیم . صبح که می خواستم پتوها رو جمع کنم به پرهام گفتم مامان بالشت خودتو بردار بیار داخل اتاق دیدم اونم بالش خودشو برداشت و آورد . خونه آغا هم داشتم آشپزخانه رو مرتب می کردم که دیدم پرهام چهارپایه رو برداشته و داره کمک من می بره کنار لباسشویی. چهار پایه از خودشم بزرگتر بود .
واقعا جای عکسش خالی هست .