پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

پرهام مهربونم

نظرات (10)

مامانِ یسنا
9 تیر 93 10:48
چه جالب!!!!!!! ما هم تو تولدمون همین مشکلو داشتیم. البته حادترشو. یسنا کلا خواب بود تو تولدش.حالا عکساشو میذارم تا امشب بیا و ببین .
فریده
پاسخ
پس همدردیم و شما دقیقا منو درک می کنی .
عشق یعنی
9 تیر 93 11:22
فریده جون شما سال قبل هم قول داده بودی تولد نگیری تازه اگر پرهام میومد و شلوغی می کرد الان می نوشتییییییییی وااااااااااااااااای از دست پرهاااااااام . حالا که داماد گلم کاری به کاری تو ن نداشته بازم نوشتی پرهام پرهام آفرین پرهام جون من که می دونم به خاطر تبسم دلت گرفته بوده عزیزم . خودم با پست سفارشی برات می فرستمش . فریده من عااااااااااااااششششششششق سالد اولویه و ماکارانی هستم . یعنی میمیرم برااااااااااااش. 60 نفر مهمون خیلی زیاااااااااااد بودن. برای این تعداد نباید همه کارها رو خودت می کردی. حالا خدا رو شکر بعد از گذشت سه سال یه تجربیاتی به دست آوردی
فریده
پاسخ
باور کن اینقدر دختر خوشکل اونجا بود که تبسم داخلش گم می شد (از زبان یک مادر شوهر) ولی ماشاءا... به پسرم به هیچ کدومشون محل نمی داد ، هر چی بهش می گفتم مامان بهار ، مامان آناهید ، مامان رژا ، انگار که نه انگار ، باور کن اگه تبسم رو فرستاده بودی اینقدر خون به دل من نمی کرد . بچه ام از حالا عاشق شده اونم از نوع خفنش .
مامان مهدی کوچولو
9 تیر 93 12:42
عزیزم خدارو شکر که بهتون خوش گذشته منم دقیقا بعد از تولد مهدی تصمیم گرفتم دیگه تولد نگیرم چون بچه خسته میشه هیچ لذتی هم نمیبره ای کاش غذا از بیرون میگرفتی من اینکارو کردم هم راحت بود هم دردسر نداشت هزینشم خیلی بالا درنیومد زودتر عکسای پرهام جونمو بذار ببینیم دلم اب شد
فریده
پاسخ
ما هم هر سال از بیرون غذا تهیه می کردیم ولی باید یه بار تجربه می کردم تا بفهمم اوضاع از چه قراره . چشم عکس هم می ذارم ولی نمی دونم از کجا بیارم.
مامان مینا
9 تیر 93 15:16
آخی عزیزم پرهام شیطونبچه فقط دلش بازی میخواد شما هم که توباغ و فضایه بازجشن گرفتید دیگه بدتر ولی واقعا حق داری 60 نفر دعوتی خیلی سخته..من با وجود اینکه دعوتیام کم بود باور کن 2روز تمام مشغول تدارکات بودم و خیلی خسته شدم.کارنم اذیت کرد اونم نذاشت عکس درست حسابی بگیریم...ولی باشه همیشه از این خستگی ها..شاد باشید
فریده
پاسخ
راست می گی ، بچه ها تحمل شلوغی زیاد از حد و اینکه بخواهند محصور باشند رو ندارند . ولی به قول شما تا باشه از این خستگی ها
مهسا
10 تیر 93 10:31
1- سالگرد ازدواجتون مبارک 2- چقدر خوبه که تجربیاتت رو نوشتی 3-درست کردن سالاد اولویه و ... اتفاقا همیشه اینجوریه.. غیر از اینا..کارای دیگه ای که همیشه به نظرمون ساده هست و زود تموم می شه برعکس می شه. 4-من که کلا با ظروف یکبار مصرف میونه خوبی ندارم. هم واسه محیط زیست خوب نیست و هم دوست ندارم کلا. این چیزی که گفتی هم خوب یه کمک به یه بنده خدا هم می شه. 5- مسافت زیاد این استرس ها رو هم داره. اما عوضش خیلی خوش می گذره.
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم ، واقعا سالگرد ازوداج بود و به قول داداشم ما هم که بدمون نمی آمد . در حقیقت به نام پرهام بود و به کام ما .
مهسا
10 تیر 93 10:45
تبسم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ کی بید؟؟؟؟؟؟؟؟
فریده
پاسخ
قراره به سلامتی ، با دل خوش آقای کلید و خانم عروس قفل با هم ازدواج کنن و یه دختر به اسم تبسم گیرشون بیاد ، اونم بندازن به پسر بی زیون و ساده من . می بینی خواهر چه مملکتی شده ، اگه مامان منم اینطوری به فکر من بود 14 سالگی ازدواج کرده بودم. الان هم چند تا عروس و داماد داشتم .
مهسا
10 تیر 93 11:33
منم هی تو دلم می گم آخه خدایا.. این قفل و کلید که بچه ندارن..که... پس تبسم کیه.. الان متوجه شدم می بینی.. مادر آینده نگر به این می گن...آی گفتی.. مامان من که به این فکرا نبود.. وگرنه من 20 سالگی دکترا هم گرفته بودم و چند تا هم بچه داشتم
فریده
پاسخ
یادمه هنوز ازدواج نکرده بودم، یه روز از اداره زنگ زدم خونمون و با لهجه حرف زدم متوجه شدم که مامانم منو نشناخته منم شروع کردم از خودم خواستگاری کردن که یه خروس داریم می خوام ببینم یه مرغ دارید بهش بدهید ، آقا اینو بگو ، مامانم عصبانی شد ، گفت این چه طرز خواستگاری کردنه ، و بعد گوشی رو گذاشت ، تا نیم ساعت بعدش زیر میز داشتم می خندیدم ، اینقدر خندیدم که اشک از چشمام می آمد ، بعد بهش گفتم مامان حداقل می پرسیدی پسرتون چکاره است ، شاید خوب بود .
مامان اعظم
10 تیر 93 13:14
سلام...تولد پرهام جون مبارک باشه....ببخشید با تاخیر میام برا تولد واقعا خسته نباشی مامانی....کلی زحمت کشیدی... انشاالله جشن دومادی پرهام جون
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم
مهسا
10 تیر 93 15:40
وای چقدر شیطون ن ن ن ن بودی ی ی ی وای ی ی ی
فریده
پاسخ
مامان
10 تیر 93 19:37
عزیز دلم ممنونم بابت دلگرمیت.... شرمنده که نتونستم زودتر تولد پرهام جونمو تبریک بگم.... عاشق نوشته های هنرمندانت هستم... تجربیاتت هم عالی بود گلم. بووووس
فریده
پاسخ
امیدوارم مشکلت زود زود حل بشه ، ممنون از مهربونیت .