پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

پرهام مهربونم

تولد سه سالگی پرهام

1393/4/14 10:49
نویسنده : فریده
1,136 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره آمدم با چند تا عکس و توضیحی از تولد پرهام ،

از چند هفته قبل از تولد پرهام درگیر تدارکات بودم ، ولی هفته آخر دیگه کاملاً برنامه ریزی کرده بودم که هر کاری رو چه زمان باید انجام بدم ، از خرید لباس و تزئینات گرفته تا آماده کردن غذا .

روز پنچ شنبه محمد پرهام رو برد خانه آقا 

از صبح با خواهرم  مهناز شروع کردیم به آماده کردن غذا : سالاد اولویه ، سالاد ماکارونی و کاستر با ژله.

تا ساعت 11 شب همه کارا رو کرده بودیم

میوه رو به یه میوه فروشی که نزدیک اداره هست سفارش داده بودم و حمید زحمت کشید و برامون آورد.  شلیل ، خیار، گیلاس و سیب ، بماند که پنچ شنبه میوه ها رو شستم و همین باعث شد که خیارها پلاسیده بشه .

صبح روز جمعه از خواب بیدار شدیم ، پرهام رو گذاشتیم خونه آقا و با محمد رفتیم باغ واسه تزئینات ، فاطمه خیلی بهم کمک کرد تا تزئینات رو انجام دادیم .

بادکنک ها همگی آبی و زرد بودند ، بماند که همان زمان که داشتم تزیئنات رو انجام می دادیم چند تاش ترکید ،

بعد هم رفتیم خونه ، آماده شدیم ، محمد رفت دنبال پرهام ، با هم رفتند آرایشگاه و بعد هم حرکت کردیم به سمت باغ .

توی راه تصمیم گرفتیم کیک رو هم خودمون از قنادی بگیریم .

بعد که کیک رو گرفتیم به سمت باغ رفتیم و تقریباً ساعت 8 بود که رسیدیم .

اینم عکس کیک سه سالگی پرهام

تنها زمانی که پرهام نشست موقع فوت دادن شمع تولدش بود

  و زمانی که بچه ها همگی کنار همدیگه نشسته بودند.

از راست به چپ آناهید (دختر عمه) امیرحسین (پسر عمو)، پسرم پرهام ، رژا (دخترعمه ) کیانوش و کیارش ( پسردایی های دوقلوی پرهام) هستند  جای نگار و بهار هم توی این عکس خالی هست ، که بعد از گرفتن این عکس امدند ، تمامی این بچه ها بعد از پرهام به دنیا آمدند.

از بس پسرم خوش قدم بود.

شاید باید صبح پرهام رو هم با خودم می بردم که تزئینات رو می دید ، چون همین که بادکنک ها رو دید ، بهانه گرفت که بادکنک می خوام ، واسش یه دونه جدا کردم که دیگه شروع کرد به بازی کردن با بادکنک ها و از یاد تولد خارج شد.

 

اینم لباس پرهام از پشت . هر سه مون همین شکلی بودیم.

جشن تقریبا تا ساعت 1 شب ادامه پیدا کرد ولی پرهام همچنان بادکنک به دسته ، فقط رنگش عوض شده.

 آخر شب هم بچه ها همگی والیبال بازی کردند که فکر کنم به آقایون خیلی خوش گذشت.

از تزئینات عکس خاصی ندارم ولی آخر شب از بی نظمی ها عکس گرفتم.

و اینم از سقف که دیگه هیچ بادکنکی بهش وصل نیست.

یه ریسه از تولد تا سه سالگی پرهام هم درست کرده بودم ولی یادمون رفت وصل کنیم .

بعداً توی ادامه مطلب همین پست می زارم

پسندها (11)

نظرات (31)

مامانِ یسنا
15 تیر 93 11:21
تولد 120 سالگی به امید خدا
فریده
پاسخ
ممنونم دوست خوبم ،
مامانی کسرا
16 تیر 93 0:25
خدا رو شکر که خوش گذشته به نظر میاد به پرهامم خوش گذشته انشالله همیشه خوبی و خوشی و جشن
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم پرهام که اصلاً عین خیالش نبود که تولدشه .
پریسا مامان کیان
16 تیر 93 0:45
/**/ function GetBC(lngPostid) { intTimeZone=; strBlogId=""; intCount=-1; strResult=""; try {
for (i=0;i1) strResult=intCount + " نظر" ; strUrl="http://www.niniweblog.com/commenting/?blogid=" +strBlogId + "&postid=" + lngPostid + "&timezone=" + intTimeZone ; strResult ="" + strResult + " " ; document.write ( strResult ) ; } function OpenLD() { window.open('/links','blogfa_ld','status=yes,scrollbars=yes,toolbar=no,menubar=no,location=no ,width=500px,height=500px'); return true; } ادامه مطلب نوشته شده در ساعت توسط | GetBC(); مطالب جدیدتر مطالب قدیمی‌تر صفحه نخست تماس با من آرشیو وبلاگ عناوین مطالب وبلاگ قالب وبلاگ آرشیو پیوندهای روزانه





پرتال عکس پرتال موسيقي پرتال کليپ پرتال قالب خدمات طراحي آنلاین : بازدید امروز : بازدید دیروز : بازدید هفته گذشته : کل بازدید :
فریده
پاسخ
نشد نمی دونم چرا ، فقط یه سری اعداد نشون می ده .
پریسا مامان کیان
16 تیر 93 0:54
سلاااااااااااااااااااام بر عشق جانگداز من فریده. خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من از عشق تو مُردم. جِزغاله شدم سربه کوه و بیابون گذاشتم . خوبی خواهر؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چه میکنی با زندگی؟ من هم اکنون از ارومیه با شما سخن میگویم. پرهام جوووووووووونم خوبی؟ عاشقتم عزیزممممممم. چقدر رنگ زرد بهت میاد کوچولو. عاشق عکس اول این مطلبم. قالب رو برات با تاخیر فراوان فرستادم. تو رو خدا ببخشید. همش دو دقیقه وقت میخواست ولی من ...... شرمنده ام که اینقدر دیر فرستادم. حتما قبل اینکه بذاریش یه کپی از قالب قبلی خودت بردار. اگه خودتم دوست داشتی عکس اول این پست رو به عنوان عکس پروفایلش انتخاب کن. عکس رو از رو مطلب قبلی برداشتم. اصلش رو یا هر چی خودت دوست داری رو برام بفرست تا همون رو بذارم بالای صفحه. اصلا چه کاریه برات میفرستم که چه جوری عکس بالا رو عوض کنی. بهت ماهیگیری یاد میدم دوستم به جای ماهی. میگما ایده سالاد ماکارونی و کاستر و ژله رو از من گرفتی یا قبلا داشتی ؟ فکر کنم تو درست کردنشون کلی مکافات کشیدی و فحش نثار من و اجدادم کردی هان؟؟؟؟؟؟؟ من که نیتم خیر بود خدا به داد تو برسه که تو این ماه مبارک که گناها چند برابر حساب میشن من و اجدادم رو زیر و رو کردی. راستی نماز روزه ات قبول دوست جونی. دوستتون دارم یه عالمه هر چی بگم بازم کمه هوراااااااااااااا
فریده
پاسخ
سلام جیگر ، دلمون نمی آمد دعا کنیم زودتر برگردی ارومیه ولی خیلی دلمون واسه کیان و خودت تنگ شده بود. بابا بجنبید زودتر بیاید ارومیه واسه زندگی کردن. اینجا هم همه چیز آرومه . ایده سالاد ماکارونی و کاستر رو خودت بهم گفتی ، خدا بگم چکارت نکنه آخه یکی نبود بهم بگه به خانواده خودت چلو کباب بده و به خانواده شوهرت نان و ماست و خیار آخه واسه سلامتی شون خوب بود. ولی به هر حال تجربه شد واسه سال بعد . ولی جدا از شوخی خیلی خوب بود ، دستت درد نکنه ، حسابی سفرمون رنگین بود . نماز و روزه های شما هم قبول باشه ، تو این گرما ، خدا باید قبول کنه ، نامردیه اگه قبول نکنه . ما هم دوستتون داریم و خوشحالیم که برگشتی و دومرتبه می نویسی .
عشق یعنی
16 تیر 93 9:33
ای جووووووووووونم من کشته و مرده اون مدل مو هاشم . چه کردهههههههههه فریده جون سنگ تمام گذاشتی واقعا دست ات درد نکنه عزیزم. راستی به این دختر عمه های پرهام بگو حجاب شون و جلو داماد من رعایت کنن. این چه طرز نشسته. اون یکی که دست اشم انداخته رو پای پرهاااااام خوشم نمیاد ها از الان گفته باشم . هر چند که دامادم با این که به زنم به تخته مثل ماه شده اصلا تحویل شون نگرفته
فریده
پاسخ
اصلاً نگران نباش پرهام هیچکدوم رو تحویل نگرفت ، خانواده شوهر من کلاً دختر زا هستند بخوایی این جور حرص بخوری کارت نمی شه ، حالا دامادت تحفه ای هم نیست که کسی بخواد واسش تور پهن کنه .
بابا و مامان
16 تیر 93 18:08
سلام عزیز دلم تولدت مبارک چه کیک قشنگی لباستم خیلی بهت میاد نازنینم مامان گل خسته نباشی http://www.niniweblog.com/upl/rozhina91/14022095992.jpg دوستت دارم پسر دوست داشتنی مامان بفرمایید خصوصی
فریده
پاسخ
مرسی گلم ، چه گلهای سفید خوشکلی بود .
مامان
17 تیر 93 2:28
به به عالی بود معلومه حسابی زحمت کشیده بودید...
فریده
پاسخ
ممنون عزیزم ، آره زحمت زیاد کشیدم ولی ای کاش پرهام هم بیشتر همکاری کرده بود.
عشق یعنی
17 تیر 93 9:30
اگه من مادر 10 بچه ام میدونم باید چه کاااااااااار کنم پریسا جون که از اول قربون و صدقه عروس اش شد . ندیده ، پسندیده پرهام هم که مستقله و محل هیچ کس جز تبسم نمیده از بابت اونم خیالم راحت. تازه شما رسم دارین مادر پسر چند سال اول با پسر زندگی کنه . ما رسم داریم مادر پسر و مادر دختر تو یه خونه باشن
فریده
پاسخ
آقا من تسلیم شدم . من نوکر خانواده همسر پسرم هم هستم ، آخه ما رو چه به این حرفا. فقط تو رو خدا به پرهام اجازه بدهید ماهی یکبار یه سر به مامان و بابای پیرش بزنه.
عشق یعنی
17 تیر 93 9:33
و اما قابل توجه پریسا جون... عزیزم این کیان و پرهام درسته که یکی یه دونه هستند اما فکر نکنم بدشون بیاد که 4 تا باجناق داشته باشن در ثانی طفلی دامادهام هر دوشون تو خانواده های کم جمعیت بزرگ شدن وقتی که وارد خانواده ما بشن چه ذوووووووووقیییییییییی می کنن با این همه جمعیت . تازه اون موقع است که می فهمن چه انتخاب خوبی کردند
فریده
پاسخ
پرهام خیلی از اخلاقاش شبیه به منه ، این که زود عصبانی می شه ، لج می کنه ، بلند بلند می خنده ، فکر کنم اقبالش هم به خودم ببره ، منم 10 تا خواهر شوهر و برادر شوهر دارم . زمانی که رفته بودم خونشون تا یه ماه از دیدن وسایل هاشون خندم می گرفت ، سایز همه چیز هوارررررررررررتا بود .
مامان هستی
17 تیر 93 9:53
انشالله جشن 120 سالگی پرهام جان
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم
مامان زهرا
17 تیر 93 15:05
انشااله جشن 120سالگیت پرهام جونم با این لباس زرد چقدر ماه شدی گلم
فریده
پاسخ
ممنون عزیزم ، چشماتون قشنگ می بینه
پریسا مامان کیان
18 تیر 93 0:04
سلااااااااااااام میبینم که در وبلاگ فریده همه روزه به روی همه بازه مثل خونه بزرگترای فامیل هی من میام واسه قفل پیغام میزارم هی اون واسه من مهسا هم که هست خلاصه مثل خونه خودمون اینجا احساس راحتی میکنیم. کیان عاشق شلوغیه. عاشق اینه که دور و برش پر از بچه باشه و باهاشون بازی کنه. وقتی هم که بچه ها بازی میکنن با نهایت لذت نگاهشون میکنه و دست میزنه براشون. امیدوارم این روحیه اش رو تا آخر حفظ کنه. داشتم فکر میکردم من تُرک رضا کرمونی کیان کوکتل(محصول مشترک) عروسم مشهدی میترسم نوه ام افغانی بشه دیگه کلا آقا ما راضی من اتفاقا برعکس فریده وقتی کیان دوماد شد دیگه کلا میخوام برم مسافرت دور دنیا. کاری به کارشون ندارم. میخوام با پولای بازنشستنگی و پولهای فراوان دیگه ام برم سر پیری معرکه گیری هیچ توقعی هم از عروسم ندارم فقط با کیان بسازه کلا دموکراسی در حد تیم ملی آرژانتین
فریده
پاسخ
آقا همگی خوش آمدید ، صفا می آرید. خوشحال می شیم از دیدارتون . ولی به نظرتون زشت نیست دست خالی می آید . گلی ، شیرینی ، چیزی . به هر حال قدمتون روی چشمامون. من این همه دعا نکردم پسر دار شم ، بعد بفرستمش مشهد سالی یکبار هم دیدنم نیاد . من از اون مادر شوهرهام . از اونا که عروسم هی باید بیاد اینجا مطلب رمز دار بذاره و از دست من گریه و زاری کنه . آی دلم خنک می شه . تازه به این زودی ها هم نمی میرم ، هر چی دلش می خواد آه و نفرین راه بندازه . گفته باشم
مامان نگار
18 تیر 93 10:07
خیلی خوب بود .دست مامان آقا پرهام درد نکنه .ایشالا تولد صد سالگیش
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم ، ممنون که وبلاگ پرهام آمدید
مامان مینا
18 تیر 93 13:22
عزیزم همین یدونه عکس پرهام جون چقد ناز و خوشگل شدهایده چاپ رو لباسم خیلی عالی بود.. پرهام که معلومه حسابی خوش گذرونده همین کافیه همیشه خوش باشید
فریده
پاسخ
مرسی مینا جون ، هزینه اش زیاد هم نشد ، ولی همین که نمی خواستم برم بیرون و کلی دنبال لباس بگردم خودش خوب بود . به پرهام که خیلی خوش گذشت ولی حرص منو درآورد.
مهسا
18 تیر 93 14:32
حالا من کیک دلم می خواد.. چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وای ی ی ماشالا..بزنم به تخته.. پرهام جان روز به روز خوش تیپ تر می شه خوش به حال خانمش.. چی بود اسمش؟؟؟
فریده
پاسخ
تو خونه ما هر وقت محمد چیزی رو تا آخرش می خوره و بعد من می گم ، پس من چی ؟؟؟؟ می گه اصلاً خوشمزه نبود . حالا نگران نباش ، کیکش اصلاً خوشمزه نبود . چشماتون زیبا می بینه ، اسم عروس خوشکلم تبسم خانمه . البته باید دنیا بیاد ببینم تبسمی بر لب داره یا نه ؟؟؟؟
مامانی آواخانوم
18 تیر 93 15:45
سلام عزیزم خوبی؟ببخش زیاد دیگه نمیام نت یعنی دل ودمق ندارم ببخش واسه پرهام دیر اومدم وتولدش رو تبریک بگم خیلی دوستتون دارم انشالله حالم که بهتر شد میام وبهتون سر میزنم تولدت مبارک پرهام عزیزم انشالله سالهای سال در کنار بابایی ومامانی خوبت سرزنده باشی
فریده
پاسخ
سلاااااااااااام ، خوبی ، آوا جونم خوبه ؟ بابا بیا دیگه ، با یه روحیه خوب بیا و واسمون بنویس ، از آوا جون از خودت . دلمون برات تنگ شده ، گذشته رو به گذشته ها بسپار . آوا جون رو هزار تا بوس گنده کن .
عشق یعنی
19 تیر 93 9:25
منم با پریسا جون موافقم . این جا خییییییللللللللللللیییییییییییی خوش می گذرهههههه مثل آخر هفته ها می مونه که چند تا خانم دور هم جمع می شن و غیبت می کنن اینم از گل های ما. کلا من عادت دارم با پنبه سر ببرم می گم این پرهام و کیان دو روز دیگه بزرگ بشن چه قدر به این حرف هاا بخندن بعد تازه اعتماد به نفس شون هم میره باااااللللللللاااااااا با خودشون می گن عجب کشته و مرده ای داشتیم ما خودمون خبر نداشتیم
فریده
پاسخ
در خونه ما همیشه به روی شما دوستان خوبم بازه . ما که دوستون داریم هواررررررررررتا من صبح زود که بیدار می شم می آم اداره و اولین کاری که می کنم می آم داخل وبلاگ شما دوستان ، در طول روز حداقل ده بار وبلاگتون رو باز می کنم ببینم مطلب جدید نذاشتید ، زمانی هم که می خوام بخوابم بازم با گوشی وارد می شم ، خلاصه شب و روزمون شده وبلاگ . و از این کارم خیلی خیلی لذت می برم. پسرا در حالت عادی اعتماد به نفسشون رو هزاره ، حالا ببین متوجه بشن گشته و مرده هم داشتن ، دیگه چه شود
عشق یعنی
19 تیر 93 9:27
فریده جون حالا که این جا شده خونه امیدمون و خونه بزرگترمون می گم یه جلسه هفتگی بزن و برقص هم راه بنداز یا از این جلسه های وام قرعه کشی خانوادگی خیلییییییییییییی میییییی چسبههههه
فریده
پاسخ
آخ که گفتی ، چقدر دلمون واسه یه بزن و برقص درست و حسابی تنگ شده ، واسه روحیه مون چقدر خوبه ، شرمنده به شما وام نمی دهیم ، شما خودتون هزار جا وام گرفتید دیگه نمی تونید اقساط اینجا رو هم تامین کنید .
سحر
19 تیر 93 9:45
*************************** *******\/***\/****\/********** *******/\***/\****/\********** *******||***||****||********** *******||***||****||********** ***(---------------------------------)***** ***(-----------تولدت مبارک-------)***** ***(---------------------------------)***** ***(---------------------------------)***** **************************** تولدت مبارک پرهام جون خوش تیپ.
فریده
پاسخ
ممنون سحر خانم ، چه وبلاک قشنگی داری ، کلی ایده گرفتم . هزار تا بوس گنده واسه شما
مهسا
19 تیر 93 12:53
ای جان تبسم خانم گل.. از عروس من خبر دارید؟؟؟ خوبه ؟؟ ترانه خانم
فریده
پاسخ
خدا رو شکر ، ترانه جون هم خوبند همین چند روز پیش شیراز بودند. سلام رسوندند.
مامان سوده و بابا امین
20 تیر 93 23:25
عزیییییزم پرهام جونم الهی همیشه شاد باشی و تنت سالم باشه واااای مامان پرهام چه تولد با مزه ای پرهام در حال شیطونی و مامان و باباش به جاش تولد داشتن عزیییزم فک کنم این بهترین مدل تولد بوذ هم به بچه خوش گذشته هم به شما لباسش هم ایده ی جالبی بود آفرین
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم، خدا مهیار کوچولو رو براتون نگه داره . تولد پرهام که نبود واقعاٌ سالگرد ازدواج بود، به ما که خیلی خوش گذشت . جای شما خالی بود.
عشق یعنی
21 تیر 93 20:39
می گم فریده جون منم دقیقا مثل توام از صبح روزی ده بار وارد وبلاگ ها میشم و همه نظراتم میخونم تازه خونه هم میام با گوشی وارد میشم . واقعا منم لذت میبرم تازه وقتی میبینم که یکی پست گذاشته انگار به مرحله فینال وارد شدم
فریده
پاسخ
دقیقاً معتاد شدیم رفت ، بریم خودمون رو به تخت ببندیم شاید خدا فرجی کرد . من که از خونه و زندگی افتادم . تازه شما واتس آپت فعال نیست ، من که تا ساعت 2 نصف شب دارمم چت می کنم ، حالا من فرداش چه جوری می آم سر کار خدا می دونه .
عشق یعنی
21 تیر 93 20:41
آخ جون از قراره معلوم مهسا جونم چشم اش دنبال ترانه دلبرمه ( شکلک خودخواه و لبخند و مغروز و خوشگل و خوش تیپ و ...) تازه من خوشحالم چون راه پای یکی از دخترمام ببه اون طرف آب ( خارجه ) هم باز میشه . خخخخخخخخ
فریده
پاسخ
اینجوری که شما پیش می ری با ده تا بچه مطمئن باش بجز اقصی نقاط ایران ، در خیلی از بلاد کفر هم نسل تون ادامه پیدا می کنه .
عشق یعنی
21 تیر 93 20:43
آهان یه چیز دیگه هم یادم اومد این باجناق ها از همین الان چشم و هم چشمی دارن هر دوشون عکس بالای وبلاگ شون و عوض کردن من که عاااااااااااااااااااشششششششششششق عکس هاشونم فقط شدیدا چشم انتظار دیدن رویه ماه داماد سوم ام هستم .خخخخخخخخخ قابل توجه مهسا خانم...
فریده
پاسخ
مگه نمی دونی ، مادر زن ترنم قالب وبلاگم رو درست کرده ، یاد بگیر ، یکم معرفت و شعور داشته باش . خوش به حالت هنوز دخترات دنیا نیامده یه همچین دامادهای خوبی نصیبت شده ، حالا من اگه دختر دار می شدم رو دستم می موند ، باید ترشی می انداختمش.
پریسا مامان کیان
22 تیر 93 3:34
دیشب مرجان منو انداخت به شک. نکنه تو قالب جدید نظر بهت نمیرسه؟؟؟؟ اینجوری که بیچاره میشیم. عشق یعنی رو از دست بدیم پسرامون افسرده میشن.....
فریده
پاسخ
نه عزیزم نظر بهم می رسه ، شاید اون لحظه نی نی وبلاگ مشکل داشته . واقعاً اگه بسته بشه بیچاره می شیم ، دیگه پسرامون رو به کی بندازیم . امروز داشتم فکر می کردم اگه واقعا چنین اتفاقی بیافته ، چقدر باحال می شه دیگه همه جای ایران قوم و خویش داریم ، می ریم هفته ها و ماهها ایران گردی ، ترکیه رو داشته باش ... چه شود
بابا و مامان
22 تیر 93 9:53
عزیزم عکس پست ثابتت خیلی نازه
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم ، چشمات زیبا می بینه
عشق یعنی
22 تیر 93 10:39
عااااااااااااااااااااششششششششششقققققققق همممممممممممتتوووووووووووووونننننننننننممممممممممممم
فریده
پاسخ
منم عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااششششششششششششششششششششششقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتمممممممممممممممممممممممممممممممممممم قد یه دنیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
مامان هستی
22 تیر 93 12:01
قالب جدید مبارک
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم
مامان لیانا
23 تیر 93 19:06
فدات بشم پرهام خان خوشگل و خوشتیپ.تولد سه سالگیت مبارگ انشالا 300ساله بشی عزیزم..فریده جون دست گلت درد نکنه چه تولدی گرفتی چه تم قشنگی انتخاب کردی دوست خوبم..خدا حفظ کنه این شازده رو برای شما
فریده
پاسخ
مرسی خاله جون ، شما به ما خیلی لطف دارید ، جای شما و لیانا جون واقعاً سبز بود. امیدوارم هر جا هستید شاد و سلامت باشید .
مامان فهیمه
31 تیر 93 2:04
تولدت مبارک آقا پرهام گل وخوشتیپ ایشالا تولد 120سالگی
فریده
پاسخ
ممنونم عزیزم ، شما به ما خیلی لطف دارید.
مامان پریسا و بابا مهرداد
31 تیر 93 10:36
تولـــــــــــــــــــــــــد تولــــــد تولدت مبارک.. انشاله عکسهای عروسیتو ببینیم آقا هوچیک
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم ، ان شاالله نی نی شما هم به سلامتی به دنیا بیاد و قدمش براتون خیر باشه