تولد سه سالگی پرهام
بالاخره آمدم با چند تا عکس و توضیحی از تولد پرهام ،
از چند هفته قبل از تولد پرهام درگیر تدارکات بودم ، ولی هفته آخر دیگه کاملاً برنامه ریزی کرده بودم که هر کاری رو چه زمان باید انجام بدم ، از خرید لباس و تزئینات گرفته تا آماده کردن غذا .
روز پنچ شنبه محمد پرهام رو برد خانه آقا
از صبح با خواهرم مهناز شروع کردیم به آماده کردن غذا : سالاد اولویه ، سالاد ماکارونی و کاستر با ژله.
تا ساعت 11 شب همه کارا رو کرده بودیم
میوه رو به یه میوه فروشی که نزدیک اداره هست سفارش داده بودم و حمید زحمت کشید و برامون آورد. شلیل ، خیار، گیلاس و سیب ، بماند که پنچ شنبه میوه ها رو شستم و همین باعث شد که خیارها پلاسیده بشه .
صبح روز جمعه از خواب بیدار شدیم ، پرهام رو گذاشتیم خونه آقا و با محمد رفتیم باغ واسه تزئینات ، فاطمه خیلی بهم کمک کرد تا تزئینات رو انجام دادیم .
بادکنک ها همگی آبی و زرد بودند ، بماند که همان زمان که داشتم تزیئنات رو انجام می دادیم چند تاش ترکید ،
بعد هم رفتیم خونه ، آماده شدیم ، محمد رفت دنبال پرهام ، با هم رفتند آرایشگاه و بعد هم حرکت کردیم به سمت باغ .
توی راه تصمیم گرفتیم کیک رو هم خودمون از قنادی بگیریم .
بعد که کیک رو گرفتیم به سمت باغ رفتیم و تقریباً ساعت 8 بود که رسیدیم .
اینم عکس کیک سه سالگی پرهام
تنها زمانی که پرهام نشست موقع فوت دادن شمع تولدش بود
و زمانی که بچه ها همگی کنار همدیگه نشسته بودند.
از راست به چپ آناهید (دختر عمه) امیرحسین (پسر عمو)، پسرم پرهام ، رژا (دخترعمه ) کیانوش و کیارش ( پسردایی های دوقلوی پرهام) هستند جای نگار و بهار هم توی این عکس خالی هست ، که بعد از گرفتن این عکس امدند ، تمامی این بچه ها بعد از پرهام به دنیا آمدند.
از بس پسرم خوش قدم بود.
شاید باید صبح پرهام رو هم با خودم می بردم که تزئینات رو می دید ، چون همین که بادکنک ها رو دید ، بهانه گرفت که بادکنک می خوام ، واسش یه دونه جدا کردم که دیگه شروع کرد به بازی کردن با بادکنک ها و از یاد تولد خارج شد.
اینم لباس پرهام از پشت . هر سه مون همین شکلی بودیم.
جشن تقریبا تا ساعت 1 شب ادامه پیدا کرد ولی پرهام همچنان بادکنک به دسته ، فقط رنگش عوض شده.
آخر شب هم بچه ها همگی والیبال بازی کردند که فکر کنم به آقایون خیلی خوش گذشت.
از تزئینات عکس خاصی ندارم ولی آخر شب از بی نظمی ها عکس گرفتم.
و اینم از سقف که دیگه هیچ بادکنکی بهش وصل نیست.
یه ریسه از تولد تا سه سالگی پرهام هم درست کرده بودم ولی یادمون رفت وصل کنیم .
بعداً توی ادامه مطلب همین پست می زارم