پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

پرهام مهربونم

چند تا خبر

1393/4/22 9:31
نویسنده : فریده
742 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام ، صدتا سلام

می دونم که همتون حسودی تون شده که قالب وبلاگم رو عوض کردم ولی محض اطلاع و این که بیشتر به من حسادت کنید  می گم که دوست خوبم پریسا جون ،  مامان کیان این کار رو برام انجام داده .

ما چنین دوستای خوبی داریم که هیچ کی نداره .

تازه قراره بهم یاد بده که چطور مرتب عکس پرهام رو عوض کنم .

وااااااااااااااااااااااااااااای می دونم که همتون الان دارید از حسادت منفجر می شدید ولی ما اینم دیگه .

می دونم که متوجه شدید که شوخی می کنم .وگرنه ما مخلص  همه دوستان خوبمون هستیم . پریسا جون ممنونم .

چند تا خبر مهم :

اول اینکه چند روز پیش ( 21/4/93 ) پرهام رو بردم دکتر ،

دکتر مهرزاد باقری دکتر پرهامه که من خیلی ازش راضی هستم فقط تنها مشکلی که داره مطبش وحشتناک شلوغه ، ولی خیلی دکتر حاذقی هست .

حالا بگذریم ، یه مدته که پرهام یبوست داره ، هر کسی یه نسخه واسش تجویز کرد ، یکی گفت خاکشیر بده ، یکی گفت داروی گیاهی بده ، خلاصه هر کسی چیزی گفت و ما هم عمل کردیم ،

با اینکه من هیچ وقت حرف کسی رو گوش نمی کنم ولی نمی دونم چرا این دفعه بچه حرف گوش کنی شده بودم.

تا اینکه شنبه تصمیم گرفتم هر جوری هست پرهام رو ببرم دکتر .

دکتر که پرهام رو دید اول گفت که خیلی دیر اقدام کردید و باید زودتر می آوردینش ، بعد هم گفت که تنبلی روده گرفته و باید یه مدت دارو مصرف کنه ،

بدبختی ما اینجاست که پرهام خوش غذا نیست که بتونیم بهش میوه و غذاهای ملین بدیم .

به دکتر گفتم وزن و قدش رو هم چک کن

وزنش 14 کیلو بود و قدش 95 بود

گفت خیلی خوبه ، عالیه . توی این سن وزن باید 14 باشه و قد 93 و الان پرهام قد و وزنش عالیه .

از این حرفش خیلی خوشحال شدیم . آخه من همیشه می گم پرهام کمبود وزن داره .

بعد هم ازش خواستم یه سری آزمایش کامل براش بنویسه ،

بهم گفت تا حالا آزمایش نداده ، گفتم یک سالگی آزمایش داده و مشکل نداشته ، گفت پس لازم نیست انجام بده ، یه نگاه مهربون به پرهام کرد و گفت ولش کن گناه داره .

خلاصه ما قسمتی شاد و قسمتی اندوهناک رفتیم و داروهاش رو خریدیم ،

(عکس کاملاً بی ربطه )

برگشتنه رفتیم بابا بستنی ، بستنی سفارش دادیم ،

اینجا بستنی قیفی اش خوبه ولی چون یه قسمتش کاکائویی است و دکتر گفته بود کاکائو نخوره ، محمد گفت دوتا آب هویج بستنی واسه من و پرهام و یه دونه قیفی واسه خودت سفارش بده .

این کار رو کردیم ولی پرهام همون اول کار بستنی قیفی رو از دستم گرفت . یه کم بهش آب هویج بستنی دادم وقتی که خواست بستنی خودش رو بخوره من مثل این وحشی های هیچ چی نخورده حمله می کردم واسه بستنی پرهام  ، هر کی اونجا بود  و این صحنه رو می دید فکر می کرد من چه مادری هستم که نمی زارم بچه ام بستنی بخوره .

پرهام هم که اینجوری منو می دید که دهنم تا بنا گوش بازه، چشمام چهار تا شده و صداهای وحشتناک از خودم در می آرم غش کرده بود از خنده ، اینقدر باهم خندیدم که خدا می دونه.

(این عکسه هم کاملاً بی ربطه ، فقط گذاشتم بدونید پرهام دوچرخه هم داره ،

البته مال خودش نیست ، مال زهرا دختر برادرمه که داره همین جور نسل به نسل به نوه ها می رسه . )

 

چند روز پیش پرهام یه کش مو برداشته آورده می گه مامان بزن تو سرم و عکس بگیر ،

منم دیدم پرهام خیلی خوشش می آید پرنیان باشه ، ما هم خوشحال نشستیم و  موهاش رو دخترونه درست کردیم ولی مگه می گذاشت ازش عکس بگیرم دیگه بهش گفتم یه عکس تو از من بگیر یه عکس من از تو ، تا تونستم این چند تا عکس رو بگیرم .

مامان خدایی شانس آوردم دختر نشدی و گرنه رو دستم می موندی.

خدایی شانش آوردم دخترنشد وگرنه مگه حوصله داشتم هردفعه موهاشو درست کنم.

 

یه کتاب پازل واسه پرهام خریدم که شامل 5 تا پازله ، خیلی کتاب خوبی هست . کلی باهاش سرگرم می شه ، اوایل که می خواست باهاش بازی کنه ، نمی فهمید باید چکار کنه و کتاب و تکه های پازل رو پرتاب می کرد و گریه می کرد .

کلاً پرهام وقتی نمی تونه کاری رو انجام بده به جای اینکه راجع بهش فکر کنه و در فکر حل کردنش باشه سریعا واکنش نشون می ده .

ولی الان دیگه کامل بلد شده و 5 تا پازل رو به راحتی حل می کنه .

 

جدیداً زیاد می گه این چیه ؟؟؟ این چیه  ، این یکی چیه و منم همه رو حتی اگه صد دفعه بپرسه باید جواب بدم .

 

یه خبر دیگه اداره ما یه برنامه تفریحی گذاشته واسه کوهرنگ  البته با اتوبوس ، تصمیم گرفتم با پرهام برم ، البته بدون محمد .

محمد به جز اینکه نمی تونه مرخصی بگیره ، معتقده که خیلی سخته که با اتوبوس اونم با پرهام جایی بری ولی من این ناممکن رو ممکن می کنم .

 

راستی شبای قدر نزدیکه ، خدایی برای ما هم دعا کنید .

 

پسندها (7)

نظرات (23)

عشق یعنی
24 تیر 93 10:13
سلام فریده جون خودم می دونی من اول از همه به چی حسودیم شد؟ به این که تو یه پست طولانی و پر محتوا گذاشتی و من هنوز هیچ پستی نزاشتم . دست پریسا جون هم درد نکنه . چه می کنه این خانم دکتر ما الهی بمیرم برای پرهام . طفلی اذیت می شه بره آزمایش و دکتر . این شاله که زودتر خوب بشه . وای فریده چه قدر کش به پرهاااااااام میااااااااااااااد . خیلیییییییییییییییی تغیییییییییییر کرده . چندین بار عکس هاشو دیدم . خیلی با مزه شده. تازه اگه پرهام دختر هم میشد مگه من مردم که نیام خاستگاری اش
فریده
پاسخ
دیگه احتیاجی به آزمایش نیست ، دکتر گفت نمی خواد آزمایش بدی تو هم دست از این همه فکر و خیال بردار و یه پست باحال بذار ، من می دونم تو موفق میشی اگه قول بدی دخترم رو بگیری ، زود زود دختر دار می شم .
عشق یعنی
24 تیر 93 10:16
تبسم من عاشق عکس اول و عکس چهارم پرهام شده و کلی قربون و صدقه اش شد. فدای دخترم بشم که این قدر مهربونه واقعا کوهنوردی با پرهام سخت نیست ؟ من حاضرم پرهام و نگه دارم و تو بری کوهنوردی و برگردی اما آفرین به اعتماد به نفس قوی ای که داری . همین اخلاق ها رو داری که من از راه دور کشته و مرده تونم . شب های قدر هم حتما به یادتونم ما جمعه خونه خودمون احیا داریم بلیط بگیر و بیا التماس دعا عزیزم
فریده
پاسخ
ای خدا از دست عروس مهربونم ،ببوس عروس خوشکلمو، دیگه تصمیم گرفتم با عروسم خوب بشم ، البته قول هم نمی دم میگم من کی گفتم می خوام برم کوهنوردی؟؟؟ یعنی اینقدر فشار زندگی داره روت تاثیر می ذاره؟؟ نکنه اقای کلید با چیزی زده تو سرت ؟؟ بگو تا از شیراز با ایل و طایفه خودم و شوهرم بیایم اونجا و حسابش رو برسیم . می خوام برم کوهرنگ ، کوهرنگ جزء استان چهارمحال و بخییاریه . فکر کنم به خاطر اون عکسی هست که گذاشتم . راستی اگه دعام نکنی سنگ می شی ، گفته باشم ،
مهسا
24 تیر 93 10:38
وای ی ی چقدر خبر... مبارکه ه ه آفرین پریسا.. حضورش همیشه محسوس هست. بازهم معرفت ت ت این دوچرخه خیلی با مزه بود.. عکس بی ربط خوش بگذره کوهنوردی. چقدهم دختر نازی شده ه ه چشمم رو گرفت. .. . می گیرمش واسه مانی(پسر برادرم.)
فریده
پاسخ
پریسا که دیگه دست هرچی بامعرفته از پشت بسته ، می ریم کوهرنگ از شهرهای استان چهارمحال و بختیاری ، دعا کن بهمون خوش بگذره و پرهام اذیتم نکنه مانی که خیلی نازه ، خییییییییییلی عزیزه ، اگه سر قولت می مونی بذارم یه دختر گیرم بیاد .
مامان هستی
24 تیر 93 11:06
وای قالبتون...قشنگه ...حسودیم شد یه بستنی لیوانی میگرفتید مامانی برای پرهام جون انشالله خاله جون زود خوب بشی عزیزم
فریده
پاسخ
تو عزیز دلمی آخه بستنی قیفی رو برای خودم گرفتم و آب هویج بستنی واسه پرهام بود ولی برعکس شد .
مامان اعظم
24 تیر 93 17:04
اتفاقا دختر خوشکلی شده آقا پرهام مامانی محتاجیم به دعا....
فریده
پاسخ
جز اینکه شما دوستان خوب ازش تعریف کنید . حتماً دعا می کنم ، شما هم ما رو فراموش نکن
مامان لیانا
25 تیر 93 2:55
وااااای فریده جون قبل اینکه به این مطلبت برسم با خودم میگفتم پرهام اگه دختر میشد از اینایی بود که 15 سالگی خواستگارا براش صف میکشیدن اونوقت با اونمطلبت قاطی کردمااااا انشالا که یبوستش سریع برطرف میشه..کوهرنگ بختیاری سرزمین اب و اجدادیه ما ولی به شیراز دوره تقریبا...پدر و مادر مامانم و مادر بابام اصالتا زاده چهارمحال بزرگ شده خوزستان
فریده
پاسخ
آخه با این چشمای ریزش کجا خواستگار گیرش می آمد ، امیدوارم زودتر یبوستش برطرف بشه واقعاً نگرانشم ، استان چهار محال واقعاٌ استان قشنگیه ، ما قبلاً رفتیم ، چقدر طبیعت بکرو زیبایی داره . وای که از الان دارم واسه سفرمون ثانیه شماری می کنم
مامانِ یسنا
25 تیر 93 8:06
خداروشکر که قدو وزنش خوبه. راستی تنبلی روده؟؟!! خیلی باحالی .حمله به بستنی پرهام؟؟!! پرهام اگه دخترم میشد ناز میشد.
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم ،دکتر گفت اگه یبوست ادامه پیدا کنه تبدیل به تنبلی روده می شه .
مامانِ یسنا
25 تیر 93 8:09
خصوصی
فریده
پاسخ
الان می ام
عشق یعنی
25 تیر 93 9:17
دیدی مهسا جونم فکر کرد که تو می خوای بری کوهنوردی ؟؟؟
فریده
پاسخ
فکر کنم دیدید نوشتم کوهرنگ فکر کردید کوهیه که رنگ شده من با شما ها چیکار کنم ، همون بهتر که سر بزنم کوه و دشت و بیابان
مهسا
25 تیر 93 11:25
من فکر کنم دیگه چشمام مشکل پیدا کرده.. رنگ رو می خونم زنگ کوهرنگ رو می خونم کوهنوردی اگر دخترت شبیه پرهام باشه من واسه مانی می خوامش.
فریده
پاسخ
حالا آمدیم و شبیه پرهام نشد ، کارخانه که نیست که بگم کپی بزن اونوقت دخترم رو دستم باد می کنه ، گناه داره به خدا. هر مدلی شد شما یه وساطت بکن این معامله جوش بخوره مانی خیلی جیگره باید داماد خودم بشه
مامانِ یسنا
25 تیر 93 12:15
خصوصی
فریده
پاسخ
ممنون از راهنمایی ات
عشق یعنی
26 تیر 93 11:07
این مهسا خانم چند تا زن برای پسرش می خواد بگیره ؟ پس ترانه من چی میشه ؟ نکنه می خواد سرش هوو بیاره ای باباااااااااا
فریده
پاسخ
بابا نترس ، واسه پسر داداشش می خواد ، حالا اصلاً واسه پسر خودش ، خوب دختر من خوشکل تره ، خانم تره ، نظرشون عوض شده . یه کاری نکن که کارمون به گیس و گیس کشی برسه .
خاله زهرا
26 تیر 93 11:49
به خودم می بالم که دراین عصریخی خواهری دارم که وجودش همه مهر ودلش آینه ی امیداستقالب نو مبارک امیدوارم پرهام جون زود زود خوب بشن آمین
فریده
پاسخ
خاله زهرا خودتی ؟؟ این بار دیگه مطمئن باشم !! ممنون که به وبلاگ پرهام آمدید . خدا واسه همدیگه نگهتون داره ، امیدوارم همیشه کنار هم شاد و سلامت باشید . دست پریسا جون درد نکنه واقعاً زحمت کشیده .
پریسا مامان کیان
26 تیر 93 13:31
واااااااااااااااااااااااا نظر من کووووش؟؟؟؟؟/ نظر منو خوردی فریده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ .... یعنی واقعا نظرم نرسیده؟؟؟؟؟؟ ای خداااااااا میگم انصافا خیلیییییییی پرهام با موهای بسته نازنین شده. ماشاللهع به جونش. میبینی تو رو خدا جوونای بیسواد مملکت ما رو.... کوهرنگ رو نمیشناسن. حالا خوبه مهسا باباش معلم جغرافیا بوده. من شرمنده ام فریده جون. خوش بگذره بهت عسیسسسسسسسسسسسسسسم بابت قالب هم شرمنده ام نکن. خیلی ناقابل بود
فریده
پاسخ
آخه توی این ماه رمضان ، فقط می تونم نظرات شیرین شما رو بخورم تا روزه ام هم باطل نشه . تقصیر مهسا جون نبود ، فکر کنم به خاطر عکسیه که گذاشته بودم، شاید هم مهسا جون آب عینکش رو نخورده بوده به خاطر همین اشتباه دیده . دعا کن پرهام اذیتم نکنه تا هم به من خوش بگذره ، هم به خودش .
بابا و مامان
26 تیر 93 16:09
مامان جئون قالب وبلاگتون مبارک باشه ایشالاه پرهام جون زود خوب میشه پرهام جونم کش مو بهت خیلی میاد عزیزم خصوصی ماما ن جون
فریده
پاسخ
ممنون عزیزم ،شما به ما خیلی لطف دارید ، الان می رم واسه خصوصی
بابا و مامان
26 تیر 93 16:11
راستی یه سوال مامان من چطور قسمت مطالب دوستان و پر کنم شما می دونید تا بدونمکی دوستان به روز میشندممنون میشم اگه می دونید بهم بگید
فریده
پاسخ
شرمنده عزیزم اصلاً متوجه منظورت نشدم .
مهسا
26 تیر 93 18:38
کارخونه ؟؟ آره واقعا مانی خیل جیگره. البته همیشه می گه جیگر عمه هستم. (منظورش منم) من که از خدامه ه ه .
فریده
پاسخ
پس تمام شد ، بذارم یه دختر گیرم بیاد . اگه زشت شد،سیاه بود ، قد کوتاه بود ، موهای وز وزی داشت ، هر جوری بود واسه مانی جونه دیگه هاااااااا. حالا همه کاره عمه خانمه یا نه ؟؟؟ می خوای با داداش و زن داداش گرامی هم یه صحبت بکن.
مامان
27 تیر 93 2:25
چه قالب قشنگی.خیلی خوب شده.دست دوستهاتون درد نکنه الهی پرهام جون زود مشکلش حل بشه.من خودم درگیرشم میدونم چقدر سخته... روزی نیم ساعت پیاده روی مداوم یکمی از تنبل شدن روذه جلوگیری میکنه. خورش آلو بخارا.لواشک پذیرایی نه خونگی.آلو هم که الان فصلشه هستشو جدا کن بریز توی مخلوط کن و با قاشق و بازی بازی بهش بده عالیه.فصل کیوی هم روزی یه دونه کیوی بهش بده خیلی خوبه.... اینها رو خودم همیشه باید رعایت کنم وگرنه بیچاره میشم..... گفتم شاید به دردت بخوره.شربت منیزیم هیدروکساید 8 درصد هم عالیه،تمام بارداریم رو با این دارو گذروندم.اگه نمیخوردم واویلاااا... امیدوارم مفید باشه
فریده
پاسخ
ممنون عزیزم از راهنمایی ات ، حتماً عمل می کنم . به قول دکترش داروهای ملین همگی باعث عادت روده می شه ولی اگه بتونم با میوه درمانش کنم عالیه می شه . فکر کنم به خاطر تغذیه نامناسه که اکثراً این مشکل رو داریم
مامان مینا
28 تیر 93 0:01
ای خدا چقد پسرمون ناز شده مامانی فریده جون اگه قول بدی یه دختر بیاری شبیه پرهام باشه هااا از الان برا کارن خواستگاریش میکنم ایشالا به زودی مشکل یبوستش برطرف بشه سفرتون هم به سلامت. واقعا چهارمحال جایه بکر وزیباییه راستی قالب جدیدم زیباست دست پریسا جون درد نکنه
فریده
پاسخ
می ترسم یه دختر دنیا بیارم بعد اونوقت بگی نعععععع این که شبیه به پرهام نیست !!! حالا من بمونم یه دختر ترشیده .
مامانی کسرا
28 تیر 93 16:49
پرهام همه جوره نازه خدا حفظش کنه انشالله که بهتون خیلی خوش بگذره نمیدونم این پیشنهاد به دردت میخوره یا نه ولی من هر زمان پرواز طولانی داریم با کتاب و آبرنگ کسرا رو سرگرم میکنم! باورت نمیشه گاهی تو پرواز سوئد ایران مجبورم ده بار باهاش دور هواپیما بچرم... پس اصلا خودتُ ناراحت نکن و برو و سعی کن شرایطُ کنترل کنی! اصلا بهش سخت نگیر اینجا نرو اونجا دست نزن .... معمولا بچه ها رو عصبی میکنه! پس تا جایکه به کسی آسیب نزنه آزادش بذار موفق باشی عزیزم قالب جدید هم خیلی قشنگه دست پریسا درد نکنه! یه همچین عروووسی داریم ما میبینی؟؟!!! دیگه کم کم داره رو دست "دخملی شکلک" بلند میشه
فریده
پاسخ
شاید باور نکنی ولی زمانی که محمد گفت من نمی آم ، پیش خودم فکر کردم سودابه جون با کسرا که شیطون تر از پرهامه از اون ور جهان می آید این ور حالا من حتی جرات نمی کنم تا پارک جلوی خونمون برم . خوب شد گفتی ، واقعاً ممنون از راهنمایی ات ، دعا کن توی سفر باهاش مشکلی نداشته باشم خوش به حالتون ، مردم عروس دارن ما هم عروس داریم . خدا رو شکر زن داداشم وبلاگ پرهام نمی آید .
مامان فهیمه
4 مرداد 93 16:00
فریده جون اول اینکه ایشالا تا الان که من این پیام و واست گذاشتم چون میدونم دیر گذاشتم پرهام جون خوب خوب شده باشه و بعد اینکه علی کوچولوی ما هم همینجوریه بعضی وقتا کش میزنم تو موهاش البته به خواسته ی خودم و اونم بدش میاد و زودی درش میاره راستی خانمی ساکن کجایید؟
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم ، دوتاشون هم موهاشون بلنده جون می ده که با کش ببندی . ما خیابان امام خمینی می شینیم ، نزدیکای پاسارگاد می شه .
مامان مهدی کوچولو
7 مرداد 93 1:13
به به چه قالب قشنگی کار من از حسودی گذشته منم میخوامبه هر حال مبارکه عزیزم راستی خانم نگفته بودی تولدته تو وبلاگ یکی از دوستان خوندم به هر حال تولدت مبارک عزیزممهدی منم مشکل یبوست داره خیلی بده با دارو هم درست نشد الان که لواشک با الو میخوره یکم بهتر شده فریده جون دلت میاد بگی پرهام دخترم میشد ناز بود وای من عاشق موهاش شدم خیلی نازن
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم ، ما نی نی وبلاگی ها مثل یه خونواده شدیم ، سریع از حال و احوال هم باخبر می شیم . ممنونم که تولدم رو تبریک گفتی . پس مهدی جان هم مشکل یبوست داره ، حالا بهش لواشک می دم امیدوارم درست بشه . خییییییلی نگرانشم.
زهرا مامان ایلیا جون
19 مرداد 93 5:13
عززیزم همون خدا رو شکر به پسر شدی پسملی بون خیلی بیشتر بهت میاد خوشگل خاله
فریده
پاسخ