پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

پرهام مهربونم

پسرمامان

1393/6/11 9:58
نویسنده : فریده
594 بازدید
اشتراک گذاری

سفری که رفتیم چند تا چیز واسم جالب بود که گفتم تا یادم نرفته توی وبلاگ بنویسم.

 

پرهام تا الان با هواپیما یا ماشین خودمون مسافرت رفته بود، این اولین بار بود که سوار اتوبوس یا مینی بوس می شد.

( واسه گشت شهری از مینی بوس استفاده می کردیم )

دیدید وقتی می خواهید سوار هواپیما بشید با اتوبوس میرید تا نزدیک هواپیما .

حالا پرهام سوار اتوبوس شده بود و هر لحظه انتظار می کشید که اتوبوس وایسه تا سوار هواپیما بشه .

وقتی واسه شام نگه داشت ، پرهام می گفت حالا بریم سوار هواپیما بشیم ، مامان هواپیما کجاههه؟؟

 

اون موقع بود که فهمیدم توی اتوبوس همش حرف هواپیما می زد منظورش چی بوده ؟؟

ولی حالا دیگه توی شهر هر وقت اتوبوس می بینه سریع می گه : مامان اتوبوس ، اتوبوس ما کجاههه؟؟؟ (کجاههه رو به همین غلیظی تلفظ می کنه )

 

سوار مینی بوس که می شدیم می رفتیم روی صندلی های عقب می نشستیم ، پرهام با تعجب می پرسید مامان در نداره ؟؟؟؟

نه اینکه همیشه توی ماشین در کنارش قرار داشت ، واسش جای تعجب داشت چرا توی اتوبوس و مینی بوس در ماشین کنارش نیست.

 

توی اتاق هتل پنکه سقفی بود ، اینقدر ذوق پنکه می کرد که خدا می دونه در حد یه هتل 7 ستاره اونجا رو قبول داشت .

مسئول روشن و خاموش کردن پنکه بود . و از این مسئولیت هم کلی لذت می برد . پسر مامان اصولاً عاشق هر چیزی هست که بچرخه .

 

کلاً توی هر چیزی خیلی کنجکاوی می کرد و این واسه من خیلی جالب بود سئوالهایی می پرسید که همه خیلی خوششون می آمد.

خودتون می دونید که عکسا هیچ ربطی به سفرمون نداره . همین جور دلم خواست گذاشتم. خندونک

 

پسندها (4)

نظرات (12)

عشق يعني ...
11 شهریور 93 11:33
الان جاشه که کلـــــــــــــــــــی برات دست و هورا بکشم فریده جون اول این که سوپرایز شدم دیدم پست جدید به این سرعت گذاشتی . معلومه که سفر حال و هوات و عوض کرده . دوم این که آفریـــــــــــــــــــــــن بابت عکس هایی که از پرهام میزاری. اصلا پستی که توش عکس پرهام نباشه که پست نیست. خب دیگه خیلی ازت تعریف کردم می خوام برم سراغ پرها جووووووووونم
فریده
پاسخ
حالا این شد یه نظر باحال ، همین فردا می ایم خواستگاری تبسم جون. تبسم جون روی چشم ما جا داره ، الهی من قربون عروس گلم بشم. به به چه خانواده خوبی ، چه مامان باپرستیژی. می بینی چه راحت خَر می شم .
عشق يعني ...
11 شهریور 93 11:34
من فدای پرهام با دقت و خوش زبوووووووونم بششششششششم معلومه که هوش ات به مامانت رفته عزییییییییزم . کجاههه . این کلمه که خیلی به من چسبیییییییییییید
فریده
پاسخ
من باهوشم اخ جووووووووون ، تو امروز چقدر مهربون شدی ، باورم نمی شه . خودتی ؟؟؟؟ آفتاب از کدوم طرف درآمده مهربون شدی
مامانِ یسنا
11 شهریور 93 13:37
عزززززیزم . کنجکاو کوچولو رو ببوس جای من
فریده
پاسخ
مرسی خاله جون مهربون
مامان فهیمه
11 شهریور 93 15:44
ههههههههههههه آقا پرهام با اجازت کلی خندیدمفریده جون مهم نیس عکسا به هم ربطی داشته باشه یا نه فقط مهم اینه که آقا پرهام توشون باشهبعععععععععععله
فریده
پاسخ
مرسی فهیمه جون مهربون ، لطف شما که همیشه شامل حال ما بوده.
مهسا
12 شهریور 93 19:56
وای کلی خندیدم فریده جون خیلی بامزه بود. عجب فکرای بامزه ای داره این تیکه خودتون می دونید دیگه عالی بود
فریده
پاسخ
فدای شما دوست خوبم
بابا و مامان
13 شهریور 93 4:38
الاهی فدات بشم با اون سوالهای قشنک بامزت
فریده
پاسخ
خدا نکنه ، الهی همیشه سایه ات بالای سر یاسمن جون و آقا پارسا باشه
مامانی كسرا
14 شهریور 93 10:22
كاش راجع به سوالاش بيشتر مينوشتي تا بچه در اينده بدونه چقدر كنجكاو و بلا بوده انشالله هميشه شاد باشيد و پرانرژي
فریده
پاسخ
سئوالاش اینا بود : چرا سروش خوابیده ؟؟ چرا اون می خنده ؟؟؟ مهدیه کجاست ؟؟ مینی بوسه چرا ایستاده ؟؟ و اگه هم جواب بهش نمی دادم یا الکی یه جوابی می دادم سریع واکنش نشان می داد .
مامانی کسرا
15 شهریور 93 23:30
واای دقیقا از این سوالایی که کسرا اینجا میپرسه و من روزی صد بار خدا رو شکر میکنم که مردم زبونشُ نمیفهمن چرا آقاهه رو بدنش نقاشی کشیده(خال کوبی)؟چرا به گوشش گشواره داره؟چرا موهاش بلده؟!!!
فریده
پاسخ
خیلی خوبه که ذهن کنجکاوی دارند فقط بَده که ما خوصله نداریم . این روزا پرهام عکسهای منو برمی داره می گه مامان چرا شلوار نپوشیدی؟؟ یادت رفته. حالا هرچی می خوای توضیح جنسیتی بده .
عشق يعني ...
16 شهریور 93 10:10
دوست مهربون خودم ولادت امام رضا (ع) به تو و همسر بزرگوارو داماد عزيزتر از جونم تبريك ميگم
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم ، التماس دعا داریم . دعا کن زودتر بساط عروسی کلید و قفل عزیز برپا بشه از دستشون راحت بشیم.
عشق يعني ...
16 شهریور 93 10:58
يعني من عاااااااااااااااااشق اين دعاااااااااااااااا كردنتم . الهييييييييييييييييييي آميييييييييييييييييييين خدا از زبونت بشنوه
فریده
پاسخ
شما الان باید خجالت می کشیدی می گفتی من خانه بابااینا راحت ترم ،تازه شب عروسی ات باید گریه هم بکنی . حالا تو اینجوری می گی الهی آمین. ولی خدایا زودتر تا ماه آینده عروسی این دوتا مرغ عشق رو برپا کن ، دیگه دارن رو مخ مون راه می رن . الهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههی آمییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین
مامان اعظم
16 شهریور 93 11:29
ممنون مامان فریده عزیز...ممنون از حضورتون
فریده
پاسخ
مامان لیانا
17 شهریور 93 18:07
شازده همش که با هواپیما سفر کرده این سفرم تو حس بوده..عزیزم انشالا زندگی هم همیشه وفق مرادت بچرخه
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم ، پسرم داره با وسایل نقلیه آشنا می شه .