عقد عمو علی مهربون
روز پنچ شنبه 6/6/93 عقد بهترین عموی دنیا بود ، عمو علی یکی از بهترین برادر شوهرها و مهربون ترین عموی دنیاست.
یکی از بهترین ها که خدا خلق کرده . من یکی که مثل اونو تا الان ندیده ام .
توی سخت ترین لحظات زندگی ام کنارم بود و با تمام وجودش بهم کمک کرد.
عمو علی مهربون ، تو لایق بهترین ها هستی ، منم همیشه از خدا بهترین ها رو واست خواستم ، مطمئنم که زهره جون همون بهترینی هست که منتظرش بودیم .
عمو علی ،
زن عمو زهره
بهتون تبریک می گم و امیدوارم همیشه همیشه شاد باشید و پر نشاط .
پرهام زمانی که پیش عمو علی باشه حسابی بهش خوش می گذره ، ما هم از فرصت استفاده می کنیم و بهش غذا می دهیم .
عمو علی بهش می گه : برو بگو غذا می خوام . پرهام هم می آد و می گه مامان غذا می خوام . ( با یه حالت داش مشتی)
چقدر باغ عمه طاهره پر خیر و برکته .از وقتی خریده کلی مراسم اونجا گرفتیم ، تولد پرهام ، تولد کیمیا و الان هم جشن عقد عمو علی .
خییییییییییییییییلی خوش گذشت . اینقدر به من خوش گذشت که خدا می دونه .
به پرهام هم خیلی خوش گذشت ، نزدیک 10 تا بچه بودند که با همدیگه بازی می کردند .اول تاب بازی و سرسره بازی کردند و بعد شروع کردند به دویدن . دور باغ می دویدند و شادی می کردند.
خدا رو شکر خیلی خوب بود .
از طرف دیگه همون روز تولد رژا هم بود .
رژا (دختر عمه پرهام ) خیلی خوش قدمه ، پارسال که دنیا آمد همزمان خبر قبولی فرزانه (کارشناسی ارشد) رو شنیدم و امسال هم همزمان با تولدش ، عقد عمو علی هم بود.
رژا خانم تولدت مبارک ، الهی صد ساله شی .