پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

پرهام مهربونم

دوره FAST

1395/2/29 10:19
نویسنده : فریده
927 بازدید
اشتراک گذاری

سال گذشته ، وقتی پرهام رو از مهد تحویل گرفتم دیدم روی دفتر غنچه هاش نوشته که  یه جلسه آسیب شناسی اجتماعی  تو مهد برگزار می شه و باید توی این جلسه شرکت کنیم .

 

همون روز خیلی خیلی خسته بودم ولی به هر سختی که بود رفتم ، اونجا فقط سه تا چهار خانواده آمده بودن . یه نفر از بهزیستی شروع به صحبت کرد . اونم راجع به یه کلاس به نام   FAST .

 

FAST  مخفف عبارت Families And Schools Together هست که در ایران به نام طرح همکاری خانه و مهدکودک معروفه.

 

از قرار معلوم فقط 60 تا مهد کودک تو ایران اجازه دارن این طرح رو اجرا کنن ، که در شیراز به مهد کودک پرهام به خاطر فضا و محیطی  که داشته افتاده .

 

و از کل بچه های مهد کودک  فقط ده تا خانواده اجازه شرکت در این طرح رو دارن که خوشبختانه ما یکی از این ده تا خانواده بودیم که باید با همسر و پسرمون در این طرح شرکت می کردیم .

((به طور کلی تمام افرادی که با کودک زندگی می کنن باید در کلاس حضور داشته باشن. ))

 

وقتی وارد کلاس می شدیم همه اعضاء خانواده دور یه میز می نشستیم .

 

اول از همه بچه ها موظف بودن که پرچم ها رو بیارن ،

 

این پرچم رو روز اول با همکاری تمام اعضاء خانواده درست کردیم.

 

ببخشید دیگه هنر ما در حد همین مثلث و دایره و قلب بود ، اون عکس کنار پرچم هم مهد از ما گرفت و چسبوند کنار پرچم . اسم پرچم ما خانواده شاد بود .

 

 

بعد بچه ها باید به تعداد اعضاء خانواده غذا بیارن . هر جلسه یه خانواده مسئول تهیه ناهار بود.

که اون خانواده از طریق قرعه کشی انتخاب می شد و بهش مبلغ صد تومن می دادن و باید با همکاری کل خانواده ناهار هفته آینده رو تدارک می دید .

 

طرح همکاری خانه و مهد کودک

 

بعد از ناهار ، بچه ها باید میز رو مرتب کنن و آشغالها رو بیرون بریزن. خوبی این طرح این بود که پدر و مادر مثل خان می نشستن و بچه ها کار می کردن ، آی حال می داد .

 

سپس نوبت به معرفی خانواده ها و سلام مخصوص بود .

 

بعد از اون شعر خانواده رو می خوندیم ، که بسیار شعر با احساسی بود .

 

فعالیت بعدی ترسیم بود که وسایل ترسیم رو بچه ها می آورند و هر کدام از اعضاء باید یه شکلی رو بکشن ، بدون اینکه کنار دستی ببینه .

 

جالب بود شما اصلاً هیچ دو ترسیمی رو نمی دیدی که شبیه به هم باشه .

 

مثلاً این طرح اولیه بود که برای همه ثابت بود.

 

طرح همکاری خانه و مهد کودک

 

این طرح من هست

طرح همکاری خانه و مهد کودک

 

این طرح محمد

طرح همکاری خانه و مهد کودک

 

و اینم طرح پرهام

طرح همکاری خانه و مهد کودک

 

فعالیت بعدی کارت احساسات بود که هر کس با توجه به احساسی که همون لحظه داشت یه کارت احساسی رو انتخاب می کرد ،

بدون اینکه کارت رو به اعضا نشان بده با حرکات دست و صورت اون احساس رو بیان می کرد  و اعضای خانواده باید می گفتن که چه احساسی داره ، احساساتی مانند : خوشحال ، ناراحت ،  عشق ، تنفر ، خسته ، ترسیده ، عصبانی .

اینجوری بدون اینکه حرفی زده باشی احساس واقعی ات رو بیان می کردی و در کنار اون می فهمیدی که فرزندت اون لحظه  چه احساسی داره .

 

 

بعد از این فعالیت  بچه ها همراه مربی بیرون می رفتن  و زن و شوهر روبروی همدیگه قرار گرفته و هر کدام به مدت هفت دقیقه و نیم صحبت می کن . تو این مدت یه نفر شنونده محض است و یه نفر گوینده محض  .

 

بعد از اون یه بحث گروهی رو ادامه می دادیم. این بحث هر چیزی می تونست باشه که بیشتر با همفکری بقیه اعضا بود ، مثلاً یه هفته راجع به سوء تفاهم ، یه هفته راجع به تک فرزندی و غیره و غیره .

 

بعد بچه ها وارد می شدن و یکی از والدین که بیشتر با بچه وقت می گذرونه  باهاش می می موند  و والد دیگه بیرون می رفت  .

بچه وسایل بازی رو می آره و والد بدون اینکه بخواد به بازی جهت بده ، فقط و فقط در کنارش بازی می کنه و اجازه می ده که بچه بازی رو هدایت کنه .

 

طرح همکاری خانه و مهد کودک

 

در پایان هم ، همه در حیاط جمع می شدیم قرعه کشی می شد ، هر خانواده که قرعه به نامش می افتاد یه هدیه بهش داده می شد و مبلغ صد هزار تومان جهت تهیه ناهار هفته آینده.

 

دوره بسیار جالبی بود.

 

اول اینکه اولین کلاسی بود که من و محمد و پرهام می تونستیم همزمان با هم در اون شرکت کنیم .

 

دوم اینکه یاد می گرفتیم که باید بدون اینکه حرف طرف مقابلمون رو قطع کنیم به حرفاش گوش کنیم و متقابل می تونستیم راحت حرفایی که شاید هیچ وقت نمی زدیم رو بیان کنیم .

 

سوم اینکه یاد گرفتیم که نباید همیشه به بچه ها بگیم این کار درست هست و این کار اشتباه . اون باید بازی رو خودش مدیریت کنه ،

 

و مهمترین نکنه این بود که بچه ها می تونن کار کنن ، همش پدر و مادر نباید مواظب و مراقب بچه باشند و همه چیز رو بدون کم و کاست در اختیار بچه بذارن .

 

جالب بود روز اول که گفتن بچه ها باید ناهار اعضاء خانواده رو بدن ، پرهام اولین نفر رفت ، هر چی ما منتظر شدیم از غذا خبری نشد . همه بچه ساندویچ به دست برگشتن ولی پرهام نعع .سوال

 

منم داشتم از گرسنگی می مردم .غمگین

 

بعد از کلی وقت با یه ساندویج کوچیک برگشت ، بهش گفتم مامان پس ما چی ، برو دو تا ساندویج دیگه بیار و نوشیدنی و به اضافه لیوان .

 

رفت و بعد از کلی وقت دیگه با یه لیوان برگشت .کچل

 

ولی روزهای بعد خیلی بهتر شده بود ، راحت می رفت و غذا رومی آورد . این نشان می داد که من این مهارت رو داخلش تقویت نکردم و نمی تونه از عهده چنین کاری بربیاد.

 

جلسه آخر کلاس پنچ شنبه 23/اردیشهت /95 بود .

 

در حقیقت جلسه فارغ التحصیلی می شد  ، باید برای خودمون کلاه تهیه می کردیم و یه قلب که داخلش یکی از خصوصیات مثبت بچه رو می نوشتیم و در جلوی همه اعضای کلاس  اون صفت بچه رو می خوندیم و بهش می دادیم .

 

من و محمد یه هفته فکر کردیم که این پسر چه خصلت مثبتی داره که ما بنویسیم اما دریغ ... 

 

تا یه خصلت مثبت یادمون می آمد پرهام برعکس اون رفتار می کرد .

 

تا اینکه روز آخر من به این نتیجه رسیدم که مهمترین خصلت مثبت پرهام پرانرژی بودنش هست ،

 

شاید این صفت من و اطرافیان رو کلافه می کنه و باعث عذاب ماست ولی این مشکل ماست که نمی تونیم به انرژی های پرهام جواب بدهیم  و این مهمترین و بهترین صفت مثبتی هست که یه بچه می تونه داشته باشه .

 

طرح همکاری خانه و مهد کودک

 

 

واسه جشن فارغ التحصیلی من مریم ، احمدآقا و آناهید رو دعوت کردم 

همکاری خانه و مهد کودک

 

و در پایان هم گواهینامه شرکت در دوره  بهمون دادن  ، به اضافه کیک و میوه

 

طرح همکاری خانه و مهد کودک

 

شاید شرکت کردن در این دوره وقت و انرژی زیادی رو ازمون می گرفت ولی عالی بود ، عالی .

 

خیلی چیزا از دوستان ،  مربیان بهزیستی و مربیان مهد یاد گرفتم  ، تو خیلی از زمینه ها فهمیدم رفتار من اشتباه بوده و خیلی جاها همون مکالمه هفت دقیقه ای به داد زندگی مون رسید.

 

به نظرم اگه هر زوج روزانه فقط هفت دقیقه و نیم حرفاش رو بزنه و همین مدت هم به حرف طرف مقابلش گوش بده خیلی از مشکلات حل می شه .

 

به امید روزای خوب .

پسندها (5)

نظرات (9)

عشق يعني ..
1 خرداد 95 19:25
عالي و جالب بود فريده جون
فریده
پاسخ
سلام ، سلام ، صد تا سلام کجایی خانم ؟؟ چرا وبلاگت رو آپ نمی کنی ، به فکر دل ما هم باش .
شادی
3 خرداد 95 12:59
چه برنامه جالبی بوده فریده جان. واقعا عالی بود. این برنامه محدودیت سنی داره؟ و اگه بچه ای تو هر مرحله ای همکاری نکنه بهتون میگفتن باید چکار کنید؟؟ آفرین و هزار ماشلا به پرهام پرانرژی و گلم
فریده
پاسخ
ممنون عزیزم این دوره تو مهد کودک پرهام در رده 4 تا 5 سال برگزار شد که همه بچه ها تو یه سن و سال باشن. معمولاً مربی ها بچه ها رو تشویق می کردن که فعالیت رو انجام بدن ، بچه هاهم وقتی دوستاشون رو می دیدن که دارن اون کار رو انجام می دن تشویق می شدن.
مامان فهیمه
4 خرداد 95 16:47
سلام فریده جون خوبی عزیزم چه پست خوب و آموزنده ای و چه دوره ی مفیدی.آفرین به خانواده شااااااد
فریده
پاسخ
مرسی عزیزم ،لطف دارید. خیلی وقته وبلاگ علی کوچولو رو آپ نکردیااااااااا.
بابا و مامان
9 خرداد 95 20:35
عزیزم ارزو می کنم خوش و سلامت باشید در کنار هم عزیزم در گیرعمل نادر هستم پاش و عمل کرده و نمی تونم زود زود بیام دوستتون دارم خیلی زیاد
فریده
پاسخ
ممنونم عزیزم. آی بابا چرا عمل ، ایشاالله زودتر بهبودی حاصل بشه ، درکت می کنم عزیزم ، منم مامانم پاش شکسته ، اونم عمل کرده و درگیریم .
مامانی غزل جون
19 خرداد 95 10:27
واااااای فریده عااالی بوود عااالی چه چیزهای خوبی رو یاداور شدن خیلی جالب بود همین الان یهویی کلی ایده به ذهنم رسیده که با ناصر و غزل انجام بدیم کاش دوروبر ما هم چنین مهد ها و امکاناتی وجود داشت پرهام جونم برات دعا میکنم همیشه بهتری بهترین باشی و پرررررررررر انرژِییییی هورااااااااااااااااااااااااااااااااااا
فریده
پاسخ
زینب جون خیلی راحت می تونی تو خانه اجرا کنی ، اتفاقاً مسئول بهزیستی که خودش این طرح رو تو استان فارس اجرا می کرد ، می گفت من با خانم و دخترم تو خانه اجرا می کنیم . مخصوصاً اون تایم هفت دقیقه و نیم صحبت با همسر ، خیلی عالیه و راحت تو خانه جواب می ده . یا بازی با کودک ، که باید اجازه بدی خودش مسیر بازی رو مشخص کنه . البته شما خودت یه پا معلم و استادی
مرجان
4 تیر 95 2:31
فریده جون چه طرح جالبی بوده وقتی این پست میخوندم همش خانواده خودمون مجسم میکردم..ماشالا چه خانواده خوشتیپی هستید انشالا کانون خانواده اتون گرم و سرشار از عشق باشه😘😘انشالا در جشن فارغ التحصیلی پرهام جونم شرکت کنید..راستی فریده جون قلم قوی داری خیلی توضیحاتت کامل و رسا هست با نوشته هات همیشه همزاد پنداری میکنم دوستم😘😘😘
فریده
پاسخ
ممنون مرجان جون بعضی از قسمتهای این طرح رو می تونید تو خانه با همسر و لیانا جون انجام بدهید ، خیلی خوب و عالیه. چه جالب منم از قلم و سبک نوشتاری شما خیلی خوشم می آید و دقیقاً همزاد پنداری می کنم . اعتماد به نفسم رفت رو هزار که ما رو خوشتیپ دیدی . ممنونمممممممممم
مهسا
9 تیر 95 23:09
واقعا عالی بوده. منم کلی استفاده کردم واسه فرزند آیندم.
فریده
پاسخ
وااااااااای خدا ، پس کی فرزند آینده ات به دنیا می آید؟؟ من که شدیداً مشتاقم فرزند آینده ات رو ببینم
مهسا
4 مرداد 95 16:39
والا ما هی برنامه ریزی می کنیم واسه فرزند آینده. شرایط محیا می کنیم. بعد یه اتفاقی می افته برنامه‌ مون خراب می شه. فعلا همچنین در انتظار هستیم.
فریده
پاسخ
عزیز دلمممممممم . پس به فکرش هستید . ایشالله تمام شرایط جور بشه به زودی زود . این بوسهای گنده واسه نی نی آیندمون
مهسا
17 مرداد 95 20:20
اره بابا به فکرش هستیم. فقط می خواییم در بهترین زمان ممکن بشه. واسه همین هی اینجوری می شه.
فریده
پاسخ
ایشاالله به سلامتی ، از الان مشتاقم که نی نی شما رو ببینم .