پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

پرهام مهربونم

آغاز سال 1396

1396/2/13 8:49
نویسنده : فریده
1,116 بازدید
اشتراک گذاری

سال 95 هم با تمام زیبایی هاش تمام شد . پسرمون یک سال بزرگتر شد و تقریبا ً پیش دبستانی رو تمام کرد .

 

سال 96به نظرم خیلی سال زیبایی باید باشه ، توی این سال پرهام به کلاس اول می ره و احتمالاً خواندن و نوشتن رو یاد می گیره .

 

توی سال جدید تصمیمات مهمی باید گرفته بشه که امیدوارم بتونیم از پس همه اونا بربیایم.

 

سال تحویل امسال بر خلاف تمام سال تحویل های گذشته ما خانه نبودیم و رفتیم مسافرت.

 

روز 29 اسفند ماه بعد از اینکه تمام وسایلمون رو جمع کردیم به قصد سفر به تهران عازم جاده ها شدیم ، تقریباً عصر بود که حرکت کردیم و شب رو شهرستان آباده بودیم ،

 

رفتیم ستاد اسکان مهمان نورزی و یه کلاس درس رو گرفتیم ، چقدر واسه پرهام جالب بود که مدرسه رو تبدیل به محل خواب کرده بودن و مرتب سئوال می کرد که نیمکت ها کجا هستن ، فردا که دانش آموزان بیان باید کجا درس بخونن ؟؟ چرا مدرسه رو به ما دادن؟؟ مگه مدرسه جای خوابیدن هست ؟؟؟

 

خلاصه شب خوابیدیم و صبح زود حرکت کردیم ، ساعت 12:30 به کاشان رسیدیم و سریع رفتیم به سمت باغ فین کاشان ، پرسیدیم که آیا سفره هفت سین انداختن که بعد از شنیدن جواب مثبت سریع داخل شدیم .

 

داخل شبستان سفره هفت سین پهن بود و بیرون از اون برنامه اجرا می شد . خیلی حس خوبی بود لحظه سال تحویل .

 

 

سال تحویل 1396

 

آرزو می کنم سال 96 :

پر باشه از اتفاقات خوب ،

پر باشه از سلامتی و شادی ،

پر باشه از عشق  و امید برای تمام اقوام ، دوستان و همه مردم ایران و جهان

 

دلم پیش مامان و آقا بود ، امسال همه برادرا سال تحویل خانه آقا بودن و حسابی جمعشون جمع بود .

 

خلاصه بعد از سال تحویل ناهار خوردیم و به سمت تهران حرکت کردیم . شب به تهران رسیدیم . هتل مینا گرفتیم و استراحت کردیم .

 

از اونجا که قبل از حرکت به تهران مرتب به پرهام می گفتیم می خواهیم بریم سورتمه ، اولین جایی که رفتیم سورتمه بزرگ تهران بود . حسابی به پرهام خوش گذشت .

جالب این جا بود که پرهام بعد از سورتمه گفت ، خوب دیگه بریم شیراز پیش نگار و بهار . فکر می کردم این همه راه رو آمدیدم فقط واسه سورتمه سواری .

بقیه بازی ها رو به خاطر اینکه پرهام با ما بود رو نتونستیم انجام بدهیم .

 

پرهام در تهران

 

بعد از اون رفتیم دربند . ناهار خوردیم و کمی راه رفتیم و از هوای خوب و فضای عالی که داشت استفاده کردیم .

 

پرهام در دربند

 

عصر هم رفتیم پارک ژوراسیک . پرهام اولش از حیوانا می ترسید ، فکر می کرد واقعی هستن ولی بعد که بهش توضیح دادیم حسابی لذت برد.

 

پرهام در پارک ژوراسیک

 

پرهام در پارک ژوراسیک

 

هوا سرد بود و کمی بارندگی شد و همین هم باعث شد فضایی رمانتیکی بوجود بیاد. 

 

پرهام در پارک ژوراسیک

 

شب هم به سمت برج میلاد رفتیم و حسابی کیف کردیم.

 

پرهام در برج میلاد

 

طبقه آخر که رفته بودیم پرهام میگفت مامان ما الان تو فضا هستیم ، بی وزنیم و باید بپریم.

 

پرهام در برج میلاد

 

روز دوم فروردین هم به سمت مجموعه سعد آباد رفتیم ، جو زده شدیم و تمام کاخهای سعد آباد رو انتخاب کردیم ، ما ساعت 9 صبح وارد مجموعه سعد آباد شدیم و ساعت 6 بعدظهر در حالیکه دیگه اصلاً انرژی نداشتیم خارج شدیم .

 

پرهام در کاخ سعدآباد

 

واسه منو و محمد که هیچ انرژی نمونده بود ولی ماشالا به پرهام هنوز می دوید و بازی می کرد .

 

 کاخ سعدآباد

 

بعد از اون با مینا جون مامان کارن قرار گذاشتیم و رفتیم منزلشون .

 

کارن و پرهام

 

واقعاً که ما رو شرمنده کردند.؛ حسابی بهمون خوش گذشت ، اولین بار بود که مینا رو می دیدم ، حسابی از دیدنش لذت بردم ،

 

مخصوصاً کارن و هلنا جون رو که دیدیم .چه چیزی می تونست خستگی یه روز رو از تنمون بیرون کنه بجز دیدن این خانواده مهربون .

 

پرهام و کارن

 

اینقدر از دیدنشون انرژی گرفتیم که بعد از اونجا رفتیم پل طبیعت و پارک آب و آتش و ساعت 2 نیمه شب بود که به هتل رسیدیم .

 

 

صبح  روز سوم رو واسه خرید گذاشتیم و عصر به سمت پارک چیتگر رفتیم ولی اینقدر هوا سرد بود و باد می وزید که زود برگشتیم هتل.

 

روز چهارم فروردین بعد از اینکه یه مقدار خرید دیگه انجام دادیم به سمت اصفهان حرکت کردیم ، حسابی بارندگی بود فقط جمکران ایستادیم و زیارت کردیم. 

 

پرهام در حمکران

 

تصمیم داشتیم شب رو اصفهان خونه خاله محمد استراحت کنیم و صبح به راهمون ادامه بدهیم ولی از شیراز هر کسی بهمون زنگ می زد می گفت اینجا بارندگی شدید هست و همون جا بمونید ، ما هم شنبه 5 فرودین ماه اصفهان موندیم ،

 

 

صبح بیدار شدیم رفتیم زرین شهر  قایق سواری، 

 

پرهام در زرین شهر اصفهان

 

پرهام در زرین شهر اصفهان

 عصر هم. اصفهان کمی خرید کردیم

 

 یکشنبه صبح، 7 فروردین ماه به سمت شیراز حرکت کردیم و طبق معمول پدر محترم ایستاد تا پرهام روی ریل راه آهن قدم بزنه

 

پرهام

 

ساعت 5 روز یکشنبه سفر نوروزی ما هم به انتها رسید و ما آماده شدیم سال جدید رو با انرژی هر چه تمام تر شروع کنیم.

 

 

آخرین حرف باران‌؛  

زمین را شستم، دوباره آغاز کنید.  

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (4)

مامان ويهان جون
16 اردیبهشت 96 10:06
سلام فريده جون هميشه به سفر باشيد عزيزم و دلتون سرشار از خوشي هاي روزگار به به به اين گل پسر آقا پرهام حسابي آقايي شده واسه خودش و اين از عكساش كاملاً پيداست چه كارخوبي كردين جاهاي ديدني تهران رفتين ما كه هروقت ميريم بس كه به ديد و بازديد منزل اطرافیان ميگذره وقتمون فرصت ديدن اماكن ديدنيو از دست ميديم عكساتونم مثل هميشه عالييييييعه
فریده
پاسخ
مرسی مامان ویهان جان . ممنون از لطف شما . تهران به نظرم خیلی جاهای دیدنی زیبایی داره ولی از بس مسافت ها زیاده و ترافیک وحشتناکه که ادم کلاً پشیمان می شه ، ما ایام عید که رفته بودیم همه می گفتن ترافیک نیست ولی بازم نسبت به شیراز وحشتناک بود ببوس ویهان جان زیبا را
مرجان
16 اردیبهشت 96 17:10
فریده جون چقدر من از نوشته هات بخصوص سفرنامه های قشنگت لذت میبرم اصلا انگا با نوشته هات سفر میکنموووامیدوارم که سال 96 سال قشنگی باشه همونجور که گفتی یکی از دلالیش با سواد شدن پرهام گلی و آرزو میکنم بهترین اتفاقات براتون رقم بخوره..چه خوب سال تحویلتون معلومه خیلی با حال بوده..حسابی هم از خلوتی تهران استفاده کردین و حسابی گردش کردین
فریده
پاسخ
مرسی مرجان جونم یکی از بهترین قسمت های سفرمون دیدن میناجون ، کارن ، هلنا و شوهر محترمشون بود . تهران اگه خلوتی اش اینه واااااااااااای به شلوغی اش . واقعاً تو خیابانا گم می شدیم و تا می خواستیم راه رو پیدا کنیم یکی دو ساعت گذشته بود . خیلی وحشتاک بود
★مادر بزرگ★
23 اردیبهشت 96 11:39
سلام وب خویه و عکسهای خوبی گذاشتید استفاده کردیم خوشحال میشم به ما هم سر بزنید
فریده
پاسخ
ممنون عزیزم چشم ، حتما به وبلاگ اسرا جونم می آییم
مهسا
28 اردیبهشت 96 15:54
عجب سفرنامه قشنگی بود. ایشالا همیشه خوش وسلامت و شاد باشید. ایشالا سالی بر از شادی ئ سلامتی داشته باشید.
فریده
پاسخ
خوبی مهسا جونم . دلم واست تنگ شده بود . یه مدت نمی تونستم وارد وبلاگت بشم . ایشالا ایران بهت خوش گذشته باشه . مراقب خودت باش ، تونستی بیا شیراز