پرهام پرهام ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

پرهام مهربونم

سفر دوباره به قشم

1391/10/28 18:27
نویسنده : فریده
724 بازدید
اشتراک گذاری

پارسال که به قشم رفته بودیم خیلی بهمون خوش گذشت اون زمان پرهام 5 ماهه بود و فقط شیر خودمو می خورد و امسال یه مرد کوچک یکساله و نیمه .

تصمیم گرفتیم چند روز بندرعباس بمونیم و بعد به قشم بریم غلامرضا و نوشین هم قرار شد با ما بیاند ولی هر کاری کردیم مامان و آغا نیومدند چون وسایل های شازده کوچولوی ما زیاد بود نتونستیم با یه ماشین برویم و با دو تا ماشین به سمت بندرعباس حرکت کردیم . روز یکشنبه 10/10/91 به سمت بندرعباس حرکت کردیم . محمد  از طرف پست بانک جا گرفته بود وقتی که به بندرعباس رسیدیم ساعت یک نصف شب بود مکان خیلی عالی بود یه آپارتمان دو خوابه که تمامی وسایل اونجا نو بود به قول مسئولش ما اولین یا دومین کسایی بودیم که به اونجا می رفتیم . دو روز بندرعباس موندیم . هوا خوب بود ولی شبها سرد می شد و نمی شد کنار دریا موند . مخصوصا که آغا تهدید کرده بود که اگه پرهام مریض بشه ما رو می کشه .

ولی حسابی پرهام کنار دریا خوش گذروند.

کنار دریا بندرعباس

چقدر پرهام از کنار دریا بودن لذت می برد.

اینم یک عکس هنری که زن دایی نوشین کنار دریا از پرهام گرفته .

پرهام و کلاه حصیری

روز سه شنبه به سمت قشم حرکت کردیم .ماشین رو بندر پل زدیم و با ماشین غلامرضا به سمت قشم رفتیم .

یکی از خاطره انگیز ترین قسمت سفرمون رفتن به جزیره هنگام بود . قایق موتوری گرفتیم و به جایی رفتیم که دلفین ها کنارمون شنا می کردند . خیلی زیبا بود . اول فکر کردیم که نمی تونیم دلفین ها رو ببینیم ولی جاشو اینقدر گشت تا آخر دلفین ها رو پیدا کرد.خیلی قشنگ بود . ولی فکر می کنم پرهام هیچ لذتی نبرد از وقتی رفتیم توی بغل محمد بود تا برگشتیم .

پرهام و جزیره هنگام

بعد که دلفین ها رو دیدیم به سمت ساحل نقره ای رفتیم .  ساحلش مثل نقره برق می زد . بچه های برادر جاشو وقتی ما دیدند دویدند داخل قایق . خیلی شیطون بودند در یه لحظه همه جا رو به هم می زدند .

پرهام و دختر های بندر

نه به ما که موقعی که می خواستیم وارد قایق موتوری بشیم باید دستمون رو می گرفتن و با ترس و لرز سوار می شدیم و نه به اونا که می پریدن داخل قایق بدون هیچ کمکی .

یه جایی لاک پشت هابزرگ رو دیدیم که داخل آب شنا می کردند.

بعد از اونجا هم به جنگل حرا رفتیم . غلامرضا می گفت توی تمام دنیا به اینجا می گن جزیره ابوعلی سینا ولی ما توی ایران به نام جنگل حرا می شناسیم .

اینم یه پسر بندری که موقعی که با قایق موتوری به جنگل حرا رفتیم سکان دار قایق بود .

بعد که از روی قایق پایین آمدیم تازه شیطنت های پرهام گل کرد . مگه می تونستیم اونو کنترل کنیم مخصوصا که می ترسیدیم اتفاقی براش بیافته .

یادش بخیر پارسال دقیقا اینجا یه عکس داریم که پرهام داخل آغوشی هست ولی ماشاءالله امسال بچه ام بزرگ شده و خودش می تونه راه بره و شیطونی کنه .

دو روز قشم موندیم و جمعه هم به سمت شیراز برگشتیم.

اینم یه عکس از منظره غروب موقع برگشتن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

manoos
30 دی 91 3:30
so nice so beautiful miss u best
مامانی کسرا
2 بهمن 91 4:00
خداروشكر كه بهتون خوش گذشته... هميشه به سفر.
مامانی کسرا
19 بهمن 91 15:39
سلام به مسابقه دعوتتون کردم