جشن تولد یکسالگی پرهام
بالاخره پنچ شنبه یکم تیر ماه رسید. بماند که قبل از آن پرهام سرمای شدیدی خورد . خودم هم سرما خوردم و دندان درد شدیدی گرفتم و هر دفعه تصمیم می گرفتم تولد رو یک هفته عقب بندازم . ولی عشق به پرهام باعث شد که تولد رو همون روز برگزار کنیم . صبح زود از خواب بیدار شدم و با آغا و مامان قبل از اینکه صبحانه بخوریم تمام بادکنک های پرهام رو باد کردیم . صبحانه خوردیم و شروع کردیم به تزئین کردن هال . پرهام که از خواب بیدار شد دیدم از بینی اش آب می آید خیلی حالم گرفته شد ولی سعی کردم خونسردی خودم رو حفظ کنم . بادکنک ها رو به سقف هال چسباندیم ولی دونه دونه می ترکید و مامان مجبور شد دو مرتبه بادکنک بخره و ما به سقف بچسبونیم. ...
نویسنده :
فریده
11:50