پرهام به خونه آمد
من ساعت ٥:١٠ صبح جمعه ٣/٤/٩٠ زایمان کردم روز جمعه بیمارستان بودم و یک شب اونجا خوابیدم . شنبه محمد تمام کارهای ترخیص منو انجام داد . دکتر رباطی هم که نمی دونم این وسط چکاره بود آمد و منو چک کرد و گفت که می تونم مرخص بشوم . اتاقی که من در اون بستری بودم چهار تخته بود . روز جمعه تنها کسی که داخل اتاق بود من بودم ولی روز شنبه همه تختا پر شدند یکی از پرستارا آمد و به من گفت تا کی اینجا هستید؟ منم گفتم نهایتا تا ساعت ١ بعداز ظهر. نگو که می خواستند مریض روی تخت من بخوابونند.ساعت یک که شد دیدیدم یه مریض رو آوردند ،ما هم مجبور شدیم وسایلمون رو جمع کردیم و روی مبل نشستیم . اون روز مامان ،مامان محمد و طاهره آم...
نویسنده :
فریده
9:04